X
تبلیغات
فاطمیه آمد و قرار از دل برد - سجاده ای پر از یاس فاطمیه آمد و قرار از دل برد - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : پنج شنبه 103 اردیبهشت 6 ، 9:26 عصر
بارالها ! شکستگی ام را جز لطف و مهر تو درمان نمی کند ... آتش درونم را جز دیدارت خاموش نمی سازد و درد اشتیاقم به تو را جز نگریستن به چهره ات، بهبود نمی بخشد . [امام سجّاد علیه السلام ـ در نیایشش ـ]
فاطمیه آمد و قرار از دل برد

آی مادرم...آی مادرم....زهرا ی من بر یاری مولا جان را سپر کرد ... از کوچه ها با چادر خاکی سفر کرد گریه‌آور
 ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
ای کاش مدینه در و دیوار نداشت

دل بى‏سوز و گداز از غم زهرا دل نیست
دل اگر نشکند از ماتم او، جز ِگل نیست

خون و اشک از دل و از دیده ما مى‏جوشد
فاطمه صورت خود را ز على مى‏پوشد

عمر کوتاه تو، اى فاطمه فهرست غم است
قبر پنهان تو روشنگر اوج ستم است

رفتى، اما ز تو منظومه غم بر جا ماند
با دل خسته و بشکسته على تنها ماند

اثر دست ‏ستم از رخ نیلى نرود
هرگز از یاد على، ضربت‏ سیلى نرود

با على راز نگفتى تو زبازوى کبود
باپدرگوى که بعد از تو چه بود و چه نبود

شهر اگر شهر تو، پس حمله به آن خانه چرا
مرگ جانسوز چرا؟ دفن غریبانه چرا؟

داغ ما آتش و میخ در و سینه است هنوز
مدفن گمشده در شهر مدینه است هنوز‎

Image Hosted by Free picture hosting at www.iranxm.com

چند روزی است سرم روی تنم می افتد

دست من نیست که گاهی بدنم می افتد

گاهی اوقات که راه نفسم می گیرد

چند تا لکه روی پیرهنم می افتد

باید این دست مرا خادمه بالا ببرد

من که بالا ببرم مطمئنم می افتد

دست من سر زده کافیست تکانش بدهم

مثل یک شاخه کنار بدنم می افتد

دست من نیست اگر دست به دیوار شدم

من اگر تکیه به زینب بزنم می افتد

سر این سفره محال است خجالت نکشم

تا که چشمم به دو چشم حسنم می افتد

هر که امروز ببیند گره مویم را

یا دیروز من و سوختنم می افتد

چند روزی ست که من در دل خود غم دارم

دو پسر دارم و اما کفنی کم دارم‎





کلمات کلیدی :