X
تبلیغات
سفری به بی نهایت عشق(کربلای معلی)یک - سجاده ای پر از یاس سفری به بی نهایت عشق(کربلای معلی)یک - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : پنج شنبه 103 اردیبهشت 6 ، 12:26 عصر
آنکه دردانشش اختلاف و دوگانگی نباشد . [امام باقر علیه السلام ـ در بیان معنای راسخان در دانش ـ]
سفری به بی نهایت عشق(کربلای معلی)یک

     دلم هوای حرمت کرده بگو چه چاره کنم ؟؟
شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت:               «فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت»
حدیث هول قیامت، که گفت واعظِ شهر                  کنایتی ست که از روزگار هجران گفت

دلخوشی سالهای بندگی ات به این است که روزی مورد قبول معشوق قرار بگیری و چند صباحی سر به آستان کبریایی اش بسایی.
فاصله سفر اولم به کربلا تا این سفر, حدود سه سال به طول انجامید اما برای این دلخسته چندین سال هجر و فراق بود. با یک خبر و یک افسوس شروع شد؛
و به یک دعوت  ختم به وصال یار گشت. و چه زیبا و ماهرانه این دعوت و مقدمات کار را ردیف نمود آن.... یار دلکش... حسین...
قدم هایی که به قصد زیارت بو تراب و اولاد اش بر جاده های رسیدن به وصال بر زمین استوار میشود؛ نشان از بخشندگی و جود و کرم خداوند سبحان است... نه همت و نه قسمت بلکه دعوت............
اضطراب همه وجودم را پر می کرد و هر لحظه شوق دیدار  حرم یار به آتشم میکشید......... آه این  که دعوت شده هیچ در انبان خود ندارد.... نه ره توشه ای و نه ثروی بلکه حجابی بر دل تیره و غمزده اش کشیده شده.
رسم بر این است که قبل از رفتن به سفر باید آمادگی داشت و خود را مهیای طی طریق و رسیدن به یار کرد؟؟؟
وخدا وند همه چیز را مهیا کرد.... از حرم احمد ابن موسی زیارتم آغاز شد و دعوت به حریم حرم  فاطمه معصومه سلام الله و  شرف زیارت مشهد الرضا   ادامه یافت .چند مرتبه تاریخ  روز وصال جابجا شد و یک روز مانده به حرکت به  تهران سفر کردم  و با یاری خدا وند به زیارت حرم حضرت فاطمه معصومه مشرف شدم. در طی این حرم به حرم شدنها همیشه عادتم این است خود را سفیر آن بزرگواران بدانم و سلام و تهیت از جانب آنها به یکیگر برسانم این بارهم با همین نیت به نزدشان رفتم  تا شاید جود و سخای اهل البیت شامل حالم شود. که با ان حال و هوای حرم بی شک  مورد تفوق قرار گرفته بودم.
نیمه شب به فرودگاه امام خمینی رسیدیم در سالن تعدادی از همسفران جمع شده بودند اما هنوز همه حاضر نبودند بعد از چند ساعت و گپ و گفتگو با دوستانی که از قبل میشناختیم ....وارد سالن پرواز شدیم و بعد از اقامه نماز صبح حدود ساعت شش به سوی عراق پرواز کردیم.
هنوز چهره همراهان دوستان از نظرم بیرون نرفته است  چشمان پر از بغض و نگاههای حاجتمندشان را همه جا در نظر داشتم..... و همچنین همه دوستانی که التماس دعا داشتند چه دوستان مجازی و چه دوستان حقیقی.
ولی از همه بیشتر جای خالی همسر و فرزندانم  مرا بیشتر تحت تاثیر قرار میداد...... وقتی هواپیما در شهر بغداد  به زمین نشست وارد سالن فرودگاه شدیم و طبق معمول رفتار سرد و بی اعتنای مسئولین عراقی و تاخیر های بیجای بخشهای فرودگاه همه زائران  را خسته و اذیت میکرد.
خبر رفتن به زیارت کاظمین همه را خوشحال کرد. و همه با اشتیاق منتظر خروج از فرودگاه  و زیارت حرم باب الحوائج بودیم
ادامه دارد





کلمات کلیدی :