وعدهاي دادهاي و راهي دريا شدهايخوش به حال لب اصغر كه تو سقا شدهاي آب از هيبت عباسي تو مي لرزدبي عصا آمدهاي حضرت موسي شدهاي به سجود آمدهاي يا كه عمودت زدهانديا خجالت زده اي وه كه چه زيبا شدهاي يا اخا گفتي و ناگه كمرم درد گرفتكمر خو شده را غرق تماشا شدهاي سعي بسيار مكن تا كه ز جا برخيزياندكي فكر خودت باش ببين تا شدهاي ماندهام با تن پاشيدهات آخر چه كنم؟اي علمدار حرم مثل معما شدهاي مادرت آمده يا مادر من آمده استبا چنين حال به پاي چه كسي پا شدهاي تو و آن قد رشيدي كه پر از طوبي بوددر شگفتم كه در اين قبر چرا جا شدهاي...
سلام خواهر بزرگوارم
در اين ساعات حزن و اندوه ، حقير رو از دعا فراموش نفرماييد ...