• وبلاگ : سجاده اي پر از ياس
  • يادداشت : مباهله
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    يکي از بچه ها گفت: اونها را نزنيد ، من را بزنيد اونها اولاد زهرا هستند.
    يکدفعه رئيس بعثي ها جسورتر شد، چند لگد به پهلوي او زد و آنگاه با درب قوطي کنسرو افتادند به جان آن دو سيد......
    پهلويشان شکافته مي شد و فقط مي گفتند:" يا زهرا(س)"