• وبلاگ : سجاده اي پر از ياس
  • يادداشت : مركبي مانده بي سوار
  • نظرات : 1 خصوصي ، 7 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    مهدي جان بيا که زينب در کربلا تو را مي خواند
    بيا اي اسب سوار حجاز بيا
    بيا اي منتقم خون حسين
    اي جان من به فداي چشمان خونبارت بيا
    قدري که فکر مي کني مي بيني به چه خدايي داري، و تو اصلا نمي شناسيش، به راستي که اگر خداي خود را مي شناختيم هرگز اين گونه بندگي نمي کرديم، اشک در چشمانم پر شد و ياد قطعه شعري افتادم.........
    آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عيال و خانمان را چه کند؟
    ديوانه کني، هر دو جهانش بخشي ديوانه تو هر دو جهان را چه کند؟