• وبلاگ : سجاده اي پر از ياس
  • يادداشت : شهادت روح بلند صبر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام مثل هميشه فيض برديم


    اشک مي ريختم، سر بر شانه اش مي گذاشتم، پيشاني ام را گرفت و بوسيد و وعده يک ديدار عظيم را براي فردا شب به من مژده داد.....
    دلم نمي خواست جدا شوم ، اما به شوق فردا شب ، اين جدايي مجدد را پذيرفتم....
    امان از وصالي که بعدش فراق است....
    او رفت و من رفتم به اميد فردا شب....