X
تبلیغات
ره آورد سفر (نجف-کربلا) - سجاده ای پر از یاس ره آورد سفر (نجف-کربلا) - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : چهارشنبه 103 اردیبهشت 19 ، 6:30 عصر
یا دانشمند باش یا دانشجو یا شنونده و یادوستدار و پنجمی مباش که هلاک می گردی . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
ره آورد سفر (نجف-کربلا)

****اللحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایت امیر المومنین علی ع***

خدا یا این چند روزه از زندگی در نجف چقدر برایم روحانی بود و شاید بی نظیر ترین لحظات عمرم باشد .مهربانا ممنون توام که این همه لطف را به بنده حقیرات عنایت کردی .نمی دانم شاید هر که به اینجا می آید اینطور احوالاتی دارد ولی،من تو را سپاسگزارم که منت خود را برمن افزون فرمودی.نمی دانم اصلا هیچ دلتنگی از دوری از نزدیکانم نداشتم به جز لحظه ای که خبر دادند که فرداظهر نجف را ترک باید کرد. چه دشوار لحظه ای بود و چه جانکاه که اگرامید زیارت کربلا نبود شاید در دم جان از تن بیرون میشد .مجنونی و بی تابی تا صبح چون مار بر دلم نیش می زد ،خواستم در حرم مولایم بمانم و شبی به صبح کنم شاید در این ساعات بشود آنچه نشد بگویم و انچه نشد با بگذرانم بگذرانم. دلم می خواست از یاس بگویم دلم می خواست نشان دری رابگیرم که مسماری پر خون از سینه مادرم داشت؛مولا جان می خواستم بشینم و خوب نگاه بر ضریح ات کنم که اثرفرسایش صورتهای مشتاق دیدارت روی ان هویدا بود. مولا چرا این همه سال بی قراری را اینگونه زود باید تمام کنم؟؟؟؟؟؟؟؟ آخر چرا می خواستم چند روزی شب تا به سحر در کنارات بی توته کنم،دلم می خواست تا هر چه توان دارم فریاد بزنم .. اما افسوس که می ترسیدم حرمت بشکنم و جسارت کنم.شمع گون وجودم چون اشک بود که در کنار ضریح ات ان لحظات اخر وداع از چشمانم به روی زمین مطهر کنار ضریح ریخت ،ای اشک ،ای زمین روزی که این حقیر گنهکار را به نزد مادرم می برند شهادت دهید که خود به خواسته خود ترکب بهترین مکان جهان را نکردم . دل می سوخت و جان به لب میرسید. از سوزی که در تن داشتم گاهی سرد بودم و گاهی چو اتش ،حالتی بود که شاید اگر امید دیداری را در دل نمی پروراندم گویا جان از تن سفر می کرد. نمیدانم ایا توانسته ام حالات و احساس ان لحظات را برایتان مجسم کنم یا نه ؟؟؟؟؟؟اما همین که برای شما نقل می کنم حالتی چون ان دم به دل ریشم دست داه است و سوالی سخت از خدا دارم که آیا باز می توانم چنین لحظاتی را درک کنم یا نه. پدرم! برای دختری که هرگز نتوانسته فرزندی خلف برای پدر ش باشد چه دشوار است که توقعات زیادی داشته باشد،اما تو پدری هستی که همه را به مهر پدری خود سیراب میکنی . زه رویت شرمسارم اما از تو می خواهم که باز فرصت دهی تا در کنارات بیاسایم و بتوانم از این همه لطف و احسانت بیشتر بهرمند شوم. خواستماز شما اذن دخول زیارت فرزندان و جدت و قربانگاه همسر وفادارت را بدهی تا که در این عمر باقی مانده سلامی وصلواتی از نزدیک بر ایشان دهم اما!!1خجالت کشیدم بگویم. ولی اکنون این خواسته را از تو دارم ای پدر بخشنده و ای مولای بی مثال من.مهربانم اتفاق زیبا و فراموش نشدنی شب قبل را هر گز فراموش نخواهم کرد.

نیمه شب به شوق زیارت و راز و نیاز به سوی حرم مولا رفتیم و تا ساعتی از صبح درانجا بودیم و باز برای نماز ظهر و وداع باز به نزد امیر المومنین به نماز وعرض ادب مشرف شدیم.ونمیدانم دیگر نمیتوانستم کنترل کنم و صدایم را بیرون دادم و از غم خود دوستان و همراهانم بسیار رنجاندم دست خودم نبود و شاید اگر نصیحت دوستان نبود که می گفت اسوده باش چرا که اقا تورا به احوالپرسی فرزنداش می فرستد. همین صحبت با عث شد دلم کمی ارام بگیرد ،اما من کجا و لیاقت احوالپرسی فرزندان زهرا س کجا؟؟؟؟؟

 دوباره مرغ روحم... هوای کربلا کرد

قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ وَ نَزَلَ الْحُسَیْنُ فِی مَوْضِعِه

السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِی حَلَّتْ بِفِنَائِکَ عَلَیْکَ مِنِّی سَلَامُ اللَّهِ مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیَارَتِکم....

السلام علیک یا سیدنا الغریب یا اباعبدالله!
السلام علیک یا سیدنا المظلوم یا اباعبدالله
!
السلام علیک یا سیدنا العطشان یا اباعبدالله!

أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَةِ الْمُضاجِعینَ، أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ، أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ ، أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ، أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَةِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَریبَةِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ، أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسامِ الْعارِیَةِ فِى الْفَلَواتِ، تَنْـهَِشُهَا الذِّئابُ الْعادِیاتُ، وَ تَخْتَلِفُ إِلَیْهَا السِّباعُ الضّـارِیاتُ، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَةِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِک َ ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ،

سلام برتو (اى حسین بن على) و بر پدرانِ پاک و طاهِـرَت، سلام برتو و بر فرزندانِ شهیدت، سلام بر تو و بر خاندانِ یارى دهنده ات (به دین الهى)، سلام بر تو و بر فرشتگانِ مُلازمِ آرامگاهت، سلام بر آن کشته مظلوم، سلام بر برادرِ مسمومش، سلام بر على اکبر، سلام بر آن شیر خوارِ کوچـک، سلام بر آن بدن هاى برهـنه شده، سلام بر آن خانواده اى که نزدیک (و همراه سَروَرشان) بودند، سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها، سلام بر آن دور افتادگان از وطن ها، سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن، سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن، سلام بر آن حسابگر (اعمالِ خویش براى خدا) و شکیبا، سلام بر آن مظلومِ بى یاور، سلام بر آن جاى گرفته در خاکِ پاک، سلام بر صاحـبِ آن بارگـاهِ عالى رتبه، سلام بر آن کسى که ربّ جلیل او را پاک و مطهّر گردانید، سلام بر آن کسى که جبرئیل به او مباهات مى نمود، سلام بر آن کسى که میکائیل در گهواره با او تکلّم مى نمود، سلام بر آن کسى که عهد و پیمانش شکسته شد، سلام بر آن کسى که پرده حُرمَتش دریده شد، سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریخته شد، سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد، سلام بر آنکه از جام هاى نیزه ها جرعه نوشید، سلام بر آن مظلومى که خونش مباح گردید، سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد، سلام بر آنکه اهل قریه ها دفنش نمودند، سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد، سلام بر آن مدافعِ بى یاور، سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، سلام بر آن گونه خاک آلوده، سلام بر آن بدنِ برهنه ، سلام بر آن دندانِ چوب خورده ، سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته، سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریانى که در بیابان ها(ىِ کربلاء) گُرگ هاى تجاوزگر به آن دندان مى آلودند، و درندگان خونخوار بر گِردِ آن مى گشتند، سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى که بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى کِشند ، و اطرافِ تُربتـت اجتماع کرده ان

به جهت پای بوسی ابا عبد الله الحسین ع از مولا اجازه گرفتیم

و حرکت به سوی کاروان کربلایی پسر فطمه س را شروع کردیم. در کنار جادهایی که منتها به کربلا می شد پرچم های سرخ تا کربلا دیده می شد. در طول جاده محلهایی مشخص شده بود که محل استقرار و ایستگاه کاروان ابا عبدالله و همراه انشان بود به نامهای موکب دیده می شد . و همینطور محلهایی که در روزهای عزاداری ابا عبد الله به زائرین کربلا خدمات رسانی میشد به فاصله های کمی دیده می شد و بعضا در این فاصله کنبد های سبر و کوچکی که شاید محل شهادت یکی از اصحاب و یا افراد سپاه امام دیده می شد.و اینک ورد به کرب و بلا...........

کشتی شکست خورده‌ی طوفان کربلا

در خاک و خون طپیده میدان کربلا

گر چشم روزگار به رو زار می‌گریست

خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا

نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک

زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم مضایقه کردند کوفیان

خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکند

خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

زان تشنگان هنوز به عیوق می‌رسد

فریاد العطش ز بیابان کربلا

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم

کردند رو به خیمه‌ی سلطان کربلا

آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد

کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

گرما ی سوزنده و مسیر طولانی و همراه داشتن وسائل و مسیر و خیابان باریک و خود رو هایی که قوانین راهنمایی رارعایت نمیکردند.ولی این همه با دیدن گنبد حرم آب اور تشنه ماه بی بدیل بنی هاشم و عموی با معرفت بچه های ابا عبدالله الحسین ع از خود بی خود مان کرد و نوحه خوان و سینه زنان به سوی حرم اش دوان دوان شدیم.تشنگی در این گرماتنها به یادمان می اورد روزی در این مکان کودکان و کاروان جد غریبم چگونه مظلومانه شهید شدند.احساس دیگری بعد از دین گنبد ابوالفضل العباس خیلی سخت بود و فراموش نشدنی. وقتی به محل بین الحرمین می رسی می شوی یک کبوتر دو برجه نمیدانی به کدام برج بنشینی و به کدام طرف عرض ادب کنی به این سوی و آن سو نظر می کنی و یاد دل پریشان ابا عبد الله می افتی که یک طرف اهل حرم و یک طرف برادر دلاورو نجیب اش درحلقه لشکر دشمن فرو افتاده بود.البته احساس دیگر بنده این بود که چگونه می توان بین این دو برادر یکی را انتخاب کرد؟ایا می شود. ولی به قولی ابا عبدالله این را می پسندد که اول به زیارت علمدار اش برویم و بعد به کسب فیض زیارت ایشان وما نیز اینطور عرض ارادت و زیارت را شروع کردیم جای همه شما خالی این چند روز در کر بلای حسینی مکانهایی و مقاماتی رازیارت کردیم که هر یک معرفت خاص خود را داشت و هر یک خصوصیات معرفتی خاص خود انشا الله درپست های بعدی خاطرات هر مکان را با برداشتهای خود به نظر دوستان خواهمرساند تنها در این پست عرض کنم که هیچ سفری در زندگی ام چون سفرهای زیارتی نبود ه است خاصه این سفر معنوی. انشا الله که همه دوستان از فیوضات این سفر برخوردار شوند.شاید عنواوینی با این مضمون:مسجد سهله ؛مسجد کوفه ؛شط فرات،حرم آقاو سکوت در برابر ابهت ایشانٍ؛حرم سقا؛تل زینبیه؛شبی در خیمگاه بدون شمع؛کف العباس؛مقام علی اصغر؛مقام علی اکبر،قتگاه عزیزترین خلق خدا؛مقام امام زمان ؛و چقدر دلم برایت تنگ می شود.اینها را انشا الله در فواصل بین پست ها به حضورتان ارائه خواهم داد. علوی بمانید و حسینی زندگی کنید ای فاطمیون مهدوی!!!!@};-





کلمات کلیدی :