X
تبلیغات
آرشیو دی ماه 90 - سجاده ای پر از یاس آرشیو دی ماه 90 - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : شنبه 103 اردیبهشت 1 ، 6:23 عصر
مردم دنیا همچون سوارانند که در خوابند و آنان را مى‏رانند . [نهج البلاغه]
خواب سکینه خاتون در خرابه شام

نام دختر امام حسین  علیه السلام آمنه یا امیمه بود و مادرش رباب به او سکینه لقب داد. حضرت سکینه در زبان عربی و شعر و ادب، سرآمد روزگار خود بود.

امام حسین درباره حضرت سکینه و مادرش، رباب، چنین سروده است:
لعمرک اننی لاحب دارًا *** تکون بها السکینه و الرباب
احبها وابذل جُل مالی *** ولیس لعاتب عندی عتاب
«به جانم سوگند که من خانه‌ای را که سکینه و رباب در آن هستند دوست دارم/ دوست‌‌شان دارم، بیشتر مالم را به آنان می بخشم و از سرزنش دیگران باکی ندارم.»
حضرت سکینه در سال 117 هجری در مدینه از دنیا رفت

حضرت سکینه نقل مى کند: هنگامى که در خرابه شام بودیم شبى در خواب دیدم پنج نفر بر مـرکبهائى از نور سوارند و فرشتگان آنها را احاطه نموده و خادمى نیز با آنها است براهى مـى روند، مـرکبها گذشتند ولى خادم بر طرف من آمد و چون نزدیک شد فرمود: سکینه جدت رسولخدا ترا سلام مى رساند، گفتم بر رسولخدا سلام باد، تو کیستى؟ گـفـت خادمى هستم از خدمه بهشت گفتم : این مردانى که بر مرکبهاى نور سوارند کیستند و به کجا مـى روند؟ گـفـت : اول آدم صفـى الله، دومـى ابراهیم خـلیل الله سومـى کلیم الله چـهارمـى عـیسى روح الله ، گفتم آنکه محاسنش را در دست گـرفـتـه گـاهى مى افتد و برمى خیزد کیست؟ فرمود: او جد تو رسولخدا است ، گفتم : کجا مى روند؟ گفت : براى زیارت پدرت حسین به کربلا مى روند، همینکه نام جدم شنیدم دویدم تـا خـود را به رسولخدا برسانم و از مصائبى که بر ما گذشته او را خبر دهم و بگـویم که ستمگران درباره ما چه کردند که در این میان دیدم پنچ هودجى از نور فرود آمـدند در هر هودجى خانمى نشسته ، پرسیدم این خانمها کیستند؟ گفت اولى حوا ام البشر، دومى آسیه بنت مزاحم سومى مریم دختر عمران ، چهارمى خدیجه خویلد، گفتم خانم پنجمى که دست بر سر نهاده گـاهى مـى افتد و گاهى برمى خیزد کیست ؟ فرمود: او جده تو فاطمه دختر محمد رسولخدا است . گفتم: مى روم و او را از آنچه بر ما وارد کرده اند آگاه مـى سازم ، دویدم جلو فـاطمـه زهرا را گرفتم و شروع کردم به گریه کردن و گفتم :یا امـتاه جحدوا والله حقنا، یا امتاه بددوا والله شملنا یا امتاه استباحوا والله حریمنا، یا امتاه قتلوا والله الحسین ابانا.
((مـادر مـادر بخـدا قـسم حق ما را منکر شدند، مادر، مادر بخدا جمعیت ما را پراکنده ساختند مـادر، مـادر بخـدا قـسم حریم ما را مباح ساختند، مادر، مادر بخدا قسم حسین پدرم را شهید کردند)).
فـرمـود: سکینه جان دیگر بس است که ناله ات جگرم از آتش زد و بندهاى قلبم را قطع کرد این پـیراهن آغشته بخون پدرت حسین است که از خود جدا نمى کنم تا خدا را ملاقات نمایم که ناگهان از خواب بیدار شدم.(2)
---------------------------------------------
1-لهوف سیدبن طاوس ص 19 نفس المهموم ص 458- الصواعق المحرقه ص 197.
389- بحار ج 45 ص 140. نفس المهموم ص 454. لهوف ص 188.





کلمات کلیدی :
<      1   2   3