بى بى رقیه به من فرمود: دختر به بابات سیدهاشم بگو آب آمده در قبر من و بدن من نارحت است کلمات کلیدی : |
آب را گل نکنید قیـــامـــت بی حسین غوغا نــدارد شفاعت بی حسین معنا ندارد پ.ن:ده حرامزاده از قبیله بنی هوازن نزد عبیدالله رفتند و گفتند پاداش میخواهیم؛ گفت برای چه؟ گفتند "نحن رضضنا الصدر بالظهر..." یعنی سینه را به کمر دوختیم... کلمات کلیدی : |
روز مبادا ! کلمات کلیدی : |
کلمات کلیدی : |
شن بود و باد، قافله بود و غبار بود آن سوی دشت، حادثه، چشمانتظار بود
فرصت نداشت جامة نیلی به تن کند
خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود
گویی به پیشواز نزول فرشتهها
صحرا پر از ستارة دنبالهدار بود
میسوخت در کویر، عطشناک و روزهدار
نخلی که از رسول خدا، یادگار بود
نخلی که از میان هزاران هزار فصل
شیواترین مقدمة نوبهار بود
شن بود و باد، نخلِ شقایقتبار عشق
تندیسِ واژگون شدهای در غبار بود
میآمد از غبار، غمآلود و شرمسار
آشفته یال، و شیههزن و بیقرار بود
بیرون دویده دختر زهرا ز خمیهها
برگشته بود اسب، ولی بیسوار بود
سعید بیابانکی کلمات کلیدی : |
دارد زمان آمدنت دیر میشود
دارد سکوت دشت نفسگیر میشود سقا رجز بخوان که نلرزد دل حرم دارد صدای هلهله تکثیر میشود یک سو فتاد مشک و به یک سو دو دست تو دارد وفا به مهلکه تعبیر میشود برخیز عمو اگر تو نباشی کنار ما هر ناکسی به غارتمان شیر میشود گویا نصیب قافله دیگر اسارت است ورنه نگاه عمه چه تعبیر میشود؟ بعد از تو زندگی همه اندوه و حسرت است بی تو صدای آب چه دلگیر میشود بابا شکسته شد کمرش پیش پیکرت روزش بدون روی تو شبگیر میشود میدانم از چه بود که نیزه نشین شدی با رسم کوفیان ز تو تقدیر میشود راه دراز شام و تماشای روی تو وای از دل رقیه به ره پیر میشود (محمد رضا سرشار) کلمات کلیدی : |