X
تبلیغات
آرشیو آذر ماه 86 - سجاده ای پر از یاس آرشیو آذر ماه 86 - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : شنبه 103 آبان 26 ، 3:1 صبح
دانش نور و پرتوی است که خداوند در دلهای دوستانش می تاباند و بدان بر زبان آنان سخن می راند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
شهادت امام پنجمین

سالروز شهادت ابا جعفر محمد بن علی (ع) پنجمین امام باقرالعلوم امام محمد باقر برمنجی برحق صاحب الزمان و تمام رهروان صدیق آن حضرت تسلیت باد

 

نام مبارک امام پنجم محمد بود . لقب آن حضرت باقر یا باقرالعلوم است ،بدین جهت که : دریای دانش را شکافت و اسرار علوم را آشکارا ساخت . القاب دیگری مانند شاکر و صابر و هادی نیز برای آن حضرت ذکر کرده اند که هریک باز گوینده صفتی از صفات آن امام بزرگوار بوده است . کنیه امام " ابوجعفر " بود . مادرش فاطمه دختر امام حسن مجتبی ( ع ) است . بنابراین نسبت آن حضرت از طرف مادر به سبط اکبر حضرت امام حسن ( ع ) و از سوی پدر به امام حسین ( ع ) می رسید . پدرش حضرت سیدالساجدین ، امام زین العابدین ، علی بن الحسین ( ع ) است .

عالمی ماتم سرا شد فاطمه صاحب عزا شد
                                                           باقر آل پیامبر کشته زهر جفا شد

 

میلاد با سعادت حضرت باقر ( ع ) در روز جمعه سوم ماه صفر سال 57هجری در مدینه اتفاق افتاد . در واقعه جانگداز کربلا همراه پدر و در کنار جدش حضرت سید الشهداء کودکی بود که به چهارمین بهار زندگیش نزدیک می شد . دوران امامت: دوران امامت امام محمد باقر ( ع ) از سال 95هجری که سال درگذشت امام زین العابدین ( ع ) است آغاز شد و تا سال 114ه . یعنی مدت 19سال و چند ماه ادامه داشته است . در دوره امامت امام محمد باقر ( ع ) و فرزندش امام جعفر صادق ( ع ) مسائلی مانند انقراض امویان و بر سر کار آمدن عباسیان و پیدا شدن مشاجرات سیاسی و ظهور سرداران و مدعیانی مانند ابوسلمه خلال و ابومسلم خراسانی و دیگران مطرح است ، ترجمه کتابهای فلسفی و مجادلات کلامی در این دوره پیش می آید ، و عده ای از مشایخ صوفیه و زاهدان و قلندران وابسته به دستگاه خلافت پیدا می شوند . قاضیها و متکلمانی به دلخواه مقامات رسمی و صاحب قدرتان پدید می آیند و فقه و قضاء و عقاید و کلام و اخلاق را - بر طبق مصالح مراکز قدرت خلافت شرح و تفسیر می نماید ، و تعلیمات قرآنی - به ویژه مسأله امامت و ولایت را ، که پس از واقعه عاشورا و حماسه کربلا ، افکار بسیاری از حق طلبان را به حقانیت آل علی ( ع ) متوجه کرده بود ، و پرده از چهره زشت ستمکاران اموی و دین به دنیا فروشان برگرفته بود ، به انحراف می کشاندند و احادیث نبوی را در بوته فراموشی قرار می دادند . برخی نیز احادیثی به نفع دستگاه حاکم جعل کرده و یا مشغول جعل بودند و یا آنها را به سود ستمکاران غاصب خلافت دگرگون می نمودند . اینها عواملی بود بسیار خطرناک که باید حافظان و نگهبانان دین در برابر آنها بایستند . بدین جهت امام محمد باقر ( ع ) و پس از وی امام جعفر صادق ( ع ) از موقعیت مساعد روزگار سیاسی ، برای نشر تعلیمات اصیل اسلامی و معارف حقه بهره جستند ، و دانشگاه تشیع و علوم اسلامی را پایه ریزی نمودند . زیرا این امامان بزرگوار و بعد شاگردانشان وارثان و نگهبانان حقیقی تعلیمات پیامبر ( ص ) و ناموس و قانون عدالت بودند ، و می بایست به تربیت شاگردانی عالم و عامل و یارانی شایسته و فداکار دست یازند ، و فقه آل محمد ( ص ) را جمع و تدوین و تدریس کنند . به همین جهت محضر امام باقر ( ع ) مرکز علماء و دانشمندان و راویان حدیث و خطیبان و شاعران بنام بود . در مکتب تربیتی امام باقر ( ع ) علم و فضیلت به مردم آموخته می شد . ابوجعفر امام محمد باقر ( ع ) متولی صدقات حضرت رسول ( ص ) و امیرالمؤمنین ( ع ) و پدر و جد خود بود و این صدقات را بر بنی هاشم و مساکین و نیازمندان تقسیم می کرد ، و اداره آنها را از جهت مالی به عهده داشت . امام باقر ( ع ) دارای خصال ستوده و مؤدب به آداب اسلامی بود . سیرت و صورتش ستوده بود . پیوسته لباس تمیز و نو می پوشید . در کمال وقار و شکوه حرکت می فرمود . از آن حضرت می پرسیدند : جدت لباس کهنه و کم ارزش می پوشید ، تو چرا لباس فاخر بر تن می کنی ؟ پاسخ می داد : مقتضای تقوای جدم و فرمانداری آن روز ، که محرومان و فقرا و تهیدستان زیاد بودند ، چنان بود . من اگر آن لباس بپوشم در این انقلاب افکار ، نمی توانم تعظیم شعائر دین کنم .

شهادت امام باقر ( ع ) حضرت امام محمد باقر ( ع ) 19سال و ده ماه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام زین العابدین ( ع ) زندگی کرد و در تمام این مدت به انجام دادن وظایف خطیر امامت ، نشر و تبلیغ فرهنگ اسلامی ، تعلیم شاگردان ، رهبری اصحاب و مردم ، اجرا کردن سنتهای جد بزرگوارش در میان خلق ، متوجه کردن دستگاه غاصب حکومت به خط صحیح رهبری و راه نمودن به مردم در جهت شناخت رهبر واقعی و امام معصوم ، که تنها خلیفه راستین خدا و رسول ( ص ) در زمین است ، پرداخت و لحظه ای از این وظیفه غفلت نفرمود . سرانجام در هفتم ذیحجه سال 114هجری در سن 57سالگی در مدینه به وسیله هشام مسموم شد و چشم از جهان فروبست . پیکر مقدسش را در قبرستان بقیع - کنار پدر بزرگوارش به خاک سپردند. شیخ عباس قمی میگویند : که درتاریخ وفات آن حضرت اختلافست و وفات ایشان درروز دوشنبه هفتم ذیحجه سال صدو چهاردهم به سن پنجاه وهفت سالگی درمدینه مشرفه اتفاق افتاد . وفات ایشان درایام خلافت هشام بن عبدالملک بود وگفته شده که آن حضرت راابراهیم بن ولید بن عبدالملک بن مروان به زهر شهید کرده وشاید به امر هشام بوده است . قبر مقدس آن حضرت به اتفاق همگی دربقیع ، کنار قبر پدر وعم بزرگوار خود ، حضرت امام حسن (علیه السلام) قرار دارد

 





کلمات کلیدی :
پیوند گل و گلاب

 

سالروزپیوند گل و گلاب در آیینه ولایت ،یعنی پیوند علی اعلا ع و فاطمه زهرا س ر ا به همه

 شیعیان ودوستداران ولایت و اهل البیت تبریک عرض می کنم در این خصوص

              چند نکته زیبا در باب مقدمات ازدواج و این پیوند عظیم را برای شما دوستان آورده ام

انشا ءالله مورد استفاده قرار گیرد

 

خواستگاران حضرت زهرا سلام ا للَّه علیها

حضرت فاطمه علیهاالسلام چون به سن ازدواج رسید، اکثر بزرگان و شخصیتهاى برجسته عرب مسلمان، به مقام خواستگارى برآمدند، ولى رسول خدا با عکسالعمل منفى همه را مأیوس کرد و در برابر اصرار آنان خشمگین شد.... (1)
حتى در تاریخ و حدیث آمده است: از جمله خواستگاران، دو مرد ثروتمند و توانگر عبدالرحمن عوف و عثمان بن عفان بودند. آنان ثروت خود را به رخ پیامبر صلى اللَّه علیه و آله کشیده. مثل سایر دنیاپرستان دم از مهریه زیاد و رفاه زندگى سر دادند و مىگفتند: ما حاضریم در برابر ازدواج با فاطمه علیهاالسلام یک صد شتر گرانقیمت و ده هزار دینار طلا مهریه دهیم
.
«فغضب النبى صلى اللَّه علیه و آله من مقالتهما... و قال لعبد الرحمن: انک تهول على بمالک؟! (2
)
رسول خدا از سخن آنان به خشم آمده و به عبدالرحمن فرمودند: آیا مىخواهى از طریق مال دنیا مرا فریب دهى؟
!
در احادیث دیگرى از طریق شیعه و سنى آمده است که خلیفهى اول و دوم نیز به ترتیب به خواستگارى فاطمه علیهاالسلام آمدند و خیلى سماجت کردند، ولى جوابى گرفتند که دیگران مأیوسانه گرفته بودند
.
اینک توجه خوانندگان عزیز را به چند حدیث در این زمینه جلب مىکنم
:
1- ان ابابکر و عمر خطبا فاطمة علیهاالسلام، فرد هما رسولاللَّه (ص) و قال: لم اومر بذلک، فخطبها على علیهالسلام فزوجه ایاها. (3
)
حکم بن ظهیر از سدى نقل مىکند که: ابوبکر و عمر هر دو به خواستگارى حضرت فاطمه علیهاالسلام آمده، ولى رسول خدا هر دو را رد کرد و فرمود: من به این کار مأمور نیستم. سپس على علیهالسلام از او خواستگارى نمود، حضرت فاطمه علیهاالسلام را به تزویج او درآورد
.
2- عن على علیهالسلام: خطب ابوبکر و عمر فاطمة الى رسولاللَّه (ص) فابى رسولاللَّه علیهما، فقال عمر: انت لها یا على!.... (4
)
على علیهالسلام نقل مىکند: ابوبکر و عمر به سراغ فاطمه آمدند، ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله خواستگارى آنان را نپذیرفت، آنگاه عمر گفت: یا على تو به سراغ او برو
....
3- عن عبداللَّه بن بریدة، عن ابیه،: ان ابابکر و عمر خطبا فاطمة الى النبى (ص) فقال: انها صغیرة، فخطبها على علیهالسلام فزوجها منه. (5
)
عبدالله برید از پدرش نقل مىکند: ابوبکر و عمر از فاطمه علیهاالسلام دختر پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله خواستگارى کردند، ولى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله فرمود: او صغیر است و چون على علیهالسلام خواستگارى کرد به او تزویج فرمود
.
4- عن انس بن مالک: جاء ابوبکر الى النبى فقعد بین یدیه فقال:... تزوجنى فاطمه! فسکت عنه، او قال: اعرض عنه، فرجع ابوبکر الى عمر فقال: هلکت و اهلکت. قال: و ماذاک؟ قال: خطبت فاطمه الى النبى فاعرض عنى قال: مکانک حتى آتى النبى فاطلب مثل الذى طلبت، فاتى عمر النبى فقعد بین یدیه فقال: یا رسولاللَّه،! تزوجنى فاطمه! فاعرض عنه.... (6
)
انس بن مالک، که یکى از دشمنان امیرالمؤمنین علیهالسلام و از طرفداران سرسخت خلفاى ثلاثه به شمار مىآید، مىگوید: ابوبکر به حضور پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله رسیده و از خدمات و سوابق خویش بسیار تعریف کرد. آنگاه گفت مىخواهم دخترت فاطمه علیهاالسلام را به من تزویج کنى. پیامبر اسلام چون این سخن بشنید، با وى سخنى نگفته و از او چهره برگردانید و ابوبکر با شرمندگى به پیش عمر آمد و چنین اظهار داشت
.
من دیگر هلاک شدم. عمر گفت: مگر چه شده؟ ابوبکر جواب داد: من به خواستگارى فاطمه علیهاالسلام رفته بودم، ولى
....
عمر گفت: اجازه بده من نیز خواستگارى کنم، این بگفت و به سراغ خانهى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله آمد و مو به مو سخنان ابوبکر را تکرار کرد، ولى جواب همان بود که رفیق دیرینش شنیده بود. لذا عمر با شرمندگى بیشتر به نزد ابوبکر برگشت و چنین سخن آغاز کرد
:
او منتظر فرمان الهى است، هان رفیق! هرچه زودتر بلند شو تا به سراغ على علیهالسلام رویم و از او درخواست کنیم که مانند ما به خواستگارى فاطمه برخیزد
....
این احادیث که همگى آنها از طریق اهل سنت نقل گردید، مىرساند که شیوخ عرب و بزرگان قریش و از جمله خلفاى ثلاثه با تمام سماجت از فاطمهى زهرا خواستگارى کرده و از خود مدح و ستایش نمودهاند.... ولى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله همهى آنان را رد کرده و طبق فرمان الهى با درخواست امیرالمؤمنین موافقت نموده است
.
1 ـ ... خطبها اکابر قریش من اهل الفضل والسابقة فى الاسلام، والشرف والمال و کان کلما ذکرها رجل من قریش لرسولاللَّه (ص) اعرض عنه رسولاللَّه بوجهه حتى کان الرجل منهم یظن فى نفسه انّ رسولاللَّه ساخط علیه.... بحار، ج 43، ص 124- جلاءالعیون شبر، ج 158 1
.
2 ـ عوالم، ج 11، ص 292- 293
.
3 ـ شرح ابن ابىالحدید، ج 13، ص 228
.
4 ـ کنزالعمال، ج 13، ص 114، ش 36370
.
5 ـ فرائد السمطین، ج 1، ص 88، ش 68
.
6 ـ کنزالعمال، ج 13، ص 684، ش 37755
.
ادامه مطلب...



کلمات کلیدی :

دحو الارض ؛زنده شدن زمین

دحو الارض ؛ فرصتی برای عبادت و مغفرت

پنجشنبه روز «دحوالارض» است. در متون و روایات دینی، ‌برای این روز و شب پیش از آن آثار و برکاتی ذکر شده است.
برای بهره‌گیری کاربران گرامی سایت از برکات و اعمال این شب و روز مبارک، مطلب زیر تقدیم می شود:

1. تعریف

دحو الارض، مطابق با بیست و پنجم ماه ذوالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید.

از این روز، بخش هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن نمود تا کم کم به شکل ربع مسکون امروزین درآید. مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد مکان کعبه شریف و بیت ا... الحرام بود.

به نظر برخی از مفسران، آیه 30 سوره نازعات (والارض بعد ذلک دحاها) به همین واقعه اشاره دارد.

2. ذوالقعده؛ ماه حرام

ماه ذوالقعده (یا همان ذیقعده در تلفظ فارسی) اولین ماه از ماه‌های حرام است. ماه‌های حرام زمان‌هایی هستند که جنگ در آنها ممنوع بوده و احکام ویژه‌ای نیز از جهت شرعی و فقهی دارند.

اما استفاده اخلاقی و تربیتی که از این حکم می توان کرد این است که: «اگر جنگ و نزاع میان مردمان در این ماه حرام شده است» حتما منازعه و محاربه با خداوند باید بیشتر مورد نفرت قرار گیرد. لذا شایسته است انسان مومن در این ماه ها بیشتر به فکر باشد تا اندیشه و اعضای او با گناه و معصیت، به مخالفت با خداوند برنخیزد.

3.مناسبت های دیگر این روز

گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ داده اند که اهمیت آنرا دوچندان نموده اند؛ از جمله:

· میلاد ابوالانبیاء حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام .

· میلاد حضرت عیسی مسیح علیه السلام .

· خروج رسول اکرم صلی الله علیه و آله از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع. در این سفر وجود مقدس امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما و نیز تمامی همسران و بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) نیز ایشان را همراهی می‌کردند.

· در روایتی نیز آمده است که قائم (عج) در همین روز قیام خواهد کرد.

4. اعمال شب و روز دحو الارض

* روزه :

برای آشنایی با اعمال این روز به ادامه مطلب مراجعه شود
ادامه مطلب...



کلمات کلیدی :

سفر با کاروان حج

دیشب وقتی یکی از دوستان برای خدا حافظی صحبت می کردند خیلی  دلم تنگ مدینه شد ،راستش این بار خیلی بیشتر از همیشه!!!!

و این چند خط را که چند روز پیش نوشته بودم را اینجا گذاشتم !

چقدر این روزها دلمان هوایی شده ای خدا!!!!

کاش نصیب همه مشتاقان حرم نبوی بشود‍، تا حتی شده یک  بار هم به این سفر قدم بگذارند!!

با کاروان اگر رفتید سلام مارا هم برسانید مخصوصا در کوچه های بنی هاشم و کنار بقیع!!!!!

رب اغفرورحم تجاوز هما  تعلم انک انت العلی العظیم

 

سفربا کاروان حج

 

می روم تا عاشقی از بر کنم

کار عشق شیعه را یکسر کنم

 

با مثال بدترین ظلم عدو

یاددرد مادرم زهرا کنم

 

از علی گویم و از درد علی

راز های شیعه را باور کنم

 

ساز ها وسوز ها و درد ها

شور پاک شیعه را ازمنبر کنم

 

از فدک گویم ،از غصب باغ یاس

درد دست بسته رااز برکنم

 

در نگاه کودکان فاطمه

رفتن پروانه را باور کنم

 

از شب بی مادری ها انر بقیع

شعر درد شیعه راز بر کن

(ف_م)





کلمات کلیدی :
چهل حدیث از امام هشتم

سالروز ولادت با سعادت هشتمین اختر تابناک ولایت بحر سخاوت، مباهات امت وتکویر هدایت حضرت ابوالحسن علی ابن موسی الرضا الکاظم(ع) را به تمام شیعیان و مسلمین جهان بخصوص شما دوستان تبریک و تهنیت عرض می نمایم

 

چهل حدیث از امام رضا (ع)

قالَ الاِْمامُ الرِّضا(علیه السلام):

1 سه ویژگى برجسته مؤمن
لا یَکُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَکُونَ فیهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِیِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِیِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَکِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِیِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِیِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.
مؤمن، مؤمن واقعى نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد:سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پیامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پیغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر کردن در زمان تنگدستى و پریشان حالى است.
2- پاداش نیکى پنهانى و سزاى افشا کننده بدى
«أَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ یَعْدِلُ سَبْعینَ حَسَنَةً، وَ الْمُذیعُ بِالسَّیِّئَةِ مَخْذُولٌ، وَالْمُسْتَتِرُ بِالسَّیِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ.»:
پنهان کننده کار نیک [پاداشش] برابر هفتاد حسنه است، و آشکارکننده کار بد سرافکنده است، و پنهان کننده کار بد آمرزیده است.
3- نظافت
«مِنْ أَخْلاقِ الأَنْبِیاءِ التَّنَظُّفُ.»:
از اخلاق پیامبران، نظافت و پاکیزگى است.
4- امین و امیننما
«لَمْ یَخُنْکَ الاَْمینُ وَ لکِنِ ائْتَمَنْتَ الْخائِنَ.»:
امین به تو خیانت نکرده [و نمىکند] و لیکن [تو] خائن را امین تصوّر نموده اى.
5- مقام برادر بزرگتر
«أَلاَْخُ الاَْکْبَرُ بِمَنْزِلَةِ الاَْبِ.»:
برادر بزرگتر به منزله پدر است.
6- دوست و دشمن هر کس
«صَدیقُ کُلِّ امْرِء عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ.»:
دوست هر کس عقل او، و دشمنش جهل اوست.
7- نام بردن با احترام
«إِذا ذَکَرْتَ الرَّجُلَ وَهُوَ حاضِرٌ فَکَنِّهِ، وَ إِذا کَانَ غائِباً فَسَمِّه.»:
چون شخص حاضرى را نام برى [براى احترام] کنیه او را بگو و اگر غائب باشد نامش را بگو.
8- بدى قیل و قال
«إِنَّ اللّهَ یُبْغِضُ الْقیلَ وَ الْقالَ وَ إضاعَةَ الْمالِ وَ کَثْرَةَ السُّؤالِ.»:
به درستى که خداوند، داد و فریاد و تلف کردن مال و پُرخواهشى را دشمن مىدارد.
9- ویژگیهاى دهگانه عاقل
«لا یَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَکُونَ فیهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَیْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. یَسْتَکْثِرُ قَلیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ، وَ یَسْتَقِلُّ کَثیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَیْهِ، وَ لا یَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَیْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. ثُمَّ قالَ(علیه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قیلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ(علیه السلام): لا یَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَیْرٌ مِنّى وَ أَتْقى.»:
عقل شخص مسلمان تمام نیست، مگر این که ده خصلت را دارا باشد:1ـ از او امید خیر باشد. 2ـ از بدى او در امان باشند. 3ـ خیر اندک دیگرى را بسیار شمارد. 4ـ خیر بسیار خود را اندک شمارد. 5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود. 6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود. 7ـ فقر در راه خدایش از توانگرى محبوبتر باشد. 8ـ خوارى در راه خدایش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد. 9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد. 10ـ سپس فرمود: دهمى چیست و چیست دهمى؟ به او گفته شد: چیست؟ فرمود: احدى را ننگرد جز این که بگوید او از من بهتر و پرهیزکارتر است.
10- نشانه سِفله
«سُئِلَ الرِّضا(علیه السلام) عَنِ السِّفْلَةِ فَقالَ(علیه السلام):مَنْ کانَ لَهُ شَىْءٌ یُلْهیهِ عَنِ اللّهِ.»:
از امام رضا(علیه السلام) سؤال شد: سفله کیست؟فرمود: آن که چیزى دارد که از [یاد] خدا بازش دارد.
11- ایمان، تقوا و یقین
«إِنَّ الاِْیمانَ أَفْضَلُ مِنَ الاٌِسْلامِ بِدَرَجَه، وَ التَّقْوى أَفْضَلُ مِنَ الاِْیمانِ بِدَرَجَة وَ لَمْ یُعطَ بَنُو آدَمَ أَفْضَلَ مِنَ الْیَقینِ.»:
ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فرزند آدم چیزى بالاتر از یقین داده نشده است.
12- میهمانى ازدواج
«مِنَ السُّنَّةِ إِطْعامُ الطَّعامِ عِنْدَ التَّزْویجِ.»:
اطعام و میهمانى کردن براى ازدواج از سنّت است.
13- صله رحم با کمترین چیز
«صِلْ رَحِمَکَ وَ لَوْ بِشَرْبَة مِنْ ماء، وَ أَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ کَفُّ الأَذى عَنْها.»:
پیوند خویشاوندى را برقرار کنید گرچه با جرعه آبى باشد، و بهترین پیوند خویشاوندى، خوددارى از آزار خویشاوندان است.
14- سلاح پیامبران
«عَنِ الرِّضا(علیه السلام) أَنَّهُ کانَ یَقُولُ لاَِصْحابِهِ: عَلَیْکُمْ بِسِلاحِ الاَْنْبِیاءِ، فَقیلَ: وَ ما سِلاحُ الاَْنْبِیاءِ؟ قالَ: أَلدُّعاءُ.»:
حضرت رضا(علیه السلام) همیشه به اصحاب خود مىفرمود: بر شما باد به اسلحه پیامبران، گفته شد: اسلحه پیامبران چیست؟ فرمود: دعا.
15- نشانه هاى فهم
«إِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْفِقْهِ: أَلْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ، وَ الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْحِکْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ یَکْسِبُ الَْمحَبَّةَ، إِنَّهُ دَلیلٌ عَلى کُلِّ خَیْر.»:
از نشانه هاى دین فهمى، حلم و علم است، و خاموشى درى از درهاى حکمت است. خاموشى و سکوت، دوستىآور و راهنماى هر کار خیرى است.
16- گوشه گیرى و سکوت
«یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَکُونُ الْعافِیَةُ فیهِ عَشَرَةَ أَجْزاء: تِسْعَةٌ مِنْها فى إِعْتِزالِ النّاسِ وَ واحِدٌ فِى الصَّمْتِ.»:
زمانى بر مردم خواهد آمد که در آن عافیت ده جزء است که نُه جزء آن در کناره گیرى از مردم و یک جزء آن در خاموشى است.
17- حقیقت توکّل
«سُئِلَ الرِّضا(علیه السلام): عَنْ حَدِّ التَّوَکُّلِّ؟ فَقالَ(علیه السلام): أَنْ لا تَخافَ أحَدًا إِلاَّاللّهَ.»:
از امام رضا(علیه السلام) از حقیقت توکّل سؤال شد.
فرمود: این که جز خدا از کسى نترسى.
18- بدترین مردم
«إِنَّ شَرَّ النّاسِ مَنْ مَنَعَ رِفْدَهُ وَ أَکَلَ وَحْدَهُ وَ جَلَدَ عَبْدَهُ.»:
به راستى که بدترین مردم کسى است که یارىاش را [از مردم] باز دارد و تنها بخورد و زیردستش را بزند.
19- زمامداران را وفایى نیست
«لَیْسَ لِبَخیل راحَةٌ، وَ لا لِحَسُود لَذَّةٌ، وَ لا لِمُـلـُوک وَفاءٌ وَ لا لِکَذُوب مُرُوَّةٌ.»:
بخیل را آسایشى نیست و حسود را خوشى و لذّتى نیست و زمامدار را وفایى نیست و دروغگو را مروّت و مردانگى نیست.
20- دست بوسى نه!
«لا یُقَبِّلُ الرَّجُلُ یَدَ الرَّجُلِ، فَإِنَّ قُبْلَةَ یَدِهِ کَالصَّلاةِ لَهُ.»:
کسى دست کسى را نمىبوسد، زیرا بوسیدن دست او مانند نماز خواندن براى اوست.
21- حُسن ظنّ به خدا
«أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّهِ، فَإِنَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ کانَ عِنْدَ ظَنِّهِ وَ مَنْ رَضِىَ بِالْقَلیلِ مِنَ الرِّزْقِ قُبِلَ مِنْهُ الْیَسیرُ مِنَ الْعَمَلِ. وَ مَنْ رَضِىَ بِالْیَسیرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّتْ مَؤُونَتُهُ وَ نُعِّمَ أَهْلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللّهُ دارَ الدُّنْیا وَ دَواءَها وَ أَخْرَجَهُ مِنْها سالِمًا إِلى دارِالسَّلامِ.»:
به خداوند خوشبین باش، زیرا هر که به خدا خوشبین باشد، خدا با گمانِ خوشِ او همراه است، و هر که به رزق و روزى اندک خشنودباشد، خداوند به کردار اندک او خشنود باشد، و هر که به اندک از روزى حلال خشنود باشد، بارش سبک و خانواده اش در نعمت باشد و خداوند او را به درد دنیا و دوایش بینا سازد و او را از دنیا به سلامت به دارالسّلامِ بهشت رساند.
22- ارکان ایمان
«أَلاْیمانُ أَرْبَعَةُ أَرْکان: أَلتَّوَکُّلُ عَلَى اللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ وَ التَّسْلیمُ لاَِمْرِاللّهِ، وَ التَّفْویضُ إِلَى اللّهِ.»:
ایمان چهار رکن دارد: 1ـ توکّل بر خدا 2ـ رضا به قضاى خدا 3ـ تسلیم به امر خدا4ـ واگذاشتن کار به خدا.
23- بهترین بندگان خدا
«سُئِلَ عَلَیْهِ السَّلامُ عَنْ خِیارِ الْعبادِ؟ فَقالَ(علیه السلام):أَلَّذینَ إِذا أَحْسَنُوا إِسْتَبْشَرُوا، وَ إِذا أَساؤُوا إِسْتَغْفَرُوا وَ إِذا أُعْطُوا شَکَرُوا، وَ إِذا أُبْتِلُوا صَبَرُوا، وَ إِذا غَضِبُوا عَفَوْا.»:
از امام رضا(علیه السلام) درباره بهترین بندگان سؤال شد.
فرمود: آنان که هر گاه نیکى کنند خوشحال شوند، و هرگاه بدى کنند آمرزش خواهند، و هر گاه عطا شوند شکر گزارند و هر گاه بلا بینند صبر کنند، و هر گاه خشم کنند درگذرند.
24- تحقیر فقیر
«مَنْ لَقِىَ فَقیرًا مُسْلِمًا فَسَلَّمَ عَلَیْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الاَْغْنِیاءِ لَقَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبانُ.»:
کسى که فقیر مسلمانى را ملاقات نماید و بر خلاف سلام کردنش بر اغنیا بر او سلام کند، در روز قیامت در حالى خدا را ملاقات نماید که بر او خشمگین باشد.
25- عیش دنیا
«سُئِلَ الاِْمامُ الرِّضا(علیه السلام): عَنْ عَیْشِ الدُّنْیا؟ فَقالَ: سِعَةُ الْمَنْزِلِ وَ کَثْرَةُ الُْمحِبّینَ.»:
از حضرت امام رضا(علیه السلام) درباره خوشى دنیا سؤال شد. فرمود: وسعت منزل و زیادى دوستان.
26- آثار زیانبار حاکمان ظالم
«إِذا کَذَبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ، وَ إِذا جارَ السُّلْطانُ هانَتِ الدَّوْلَةُ، وَ إِذا حُبِسَتِ الزَّکوةُ ماتَتِ الْمَواشى.»:
زمانى که حاکمان دروغ بگویند باران نبارد، و چون زمامدار ستم ورزد، دولت، خوار گردد. و اگر زکات اموال داده نشود چهارپایان از بین روند.
27- رفع اندوه از مؤمن
«مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِن فَرَّجَ اللّهُ عَنْ قَلْبِهِ یَوْمَ القِیمَةِ.»:
هر کس اندوه و مشکلى را از مؤمنى برطرف نماید، خداوند در روز قیامت اندوه را از قلبش برطرف سازد.
28- بهترین اعمال بعد از واجبات
«لَیْسَ شَىْءٌ مِنَ الاَْعْمالِ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بَعْدَ الْفَرائِضِ أَفْضَلَ مِنْ إِدْخالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ.»:
بعد از انجام واجبات، کارى بهتر از ایجاد خوشحالى براى مؤمن، نزد خداوند بزرگ نیست.
29- سه چیز وابسته به سه چیز
«ثَلاثَةٌ مُوَکِّلٌ بِها ثَلاثَةٌ: تَحامُلُ الاَْیّامِ عَلى ذَوِى الاَْدَواتِ الْکامِلَةِ وَإِسْتیلاءُ الْحِرْمانِ عَلَى الْمُتَقَدَّمِ فى صَنْعَتِهِ، وَ مُعاداةُ الْعَوامِ عَلى أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ.»:
سه چیز وابسته به سه چیز است: 1ـ سختى روزگار بر کسى که ابزار کافى دارد، 2ـ محرومیت زیاد براى کسى که در صنعت عقب مانده باشد، 3ـ و دشمنىِ مردم عوام با اهل معرفت.
30- میانه روى و احسان
«عَلَیْکُمْ بِالْقَصْدِ فِى الْغِنى وَ الْفَقْرِ، وَ الْبِرِّ مِنَ الْقَلیلِ وَ الْکَثیرِ فَإِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالى یَعْظُمُ شِقَّةَ الـتَّمْرَةِ حَتّى یَأْتِىَ یَوْمَ الْقِیمَةِ کَجَبَلِ أُحُد.»:
بر شما باد به میانهروى در فقر و ثروت، و نیکى کردن چه کم و چه زیاد، زیرا خداوند متعال در روز قیامت یک نصفه خرما را چنان بزرگ نماید که مانند کوه اُحد باشد.
31- دیدار و اظهار دوستى با هم
«تَزاوَرُوا تَحابُّوا وَ تَصافَحُوا وَ لا تَحاشَمُوا.»:
به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.
32- راز پوشى در کارها
«عَلَیْکُمْ فى أُمُورِکُمْ بِالْکِتْمانِ فى أُمُورِ الدّینِ وَ الدُّنیا فَإِنَّهُ رُوِىَ «أَنَّ الاِْذاعَةَ کُفْرٌ» وَ رُوِىَ «الْمُذیعُ وَ الْقاتِلُ شَریکانِ» وَ رُوِىَ «ما تَکْتُمُهُ مِنْ عَدُوِّکَ فَلا یَقِفُ عَلَیْهِ وَلیُّکَ».:
بر شما باد به رازپوشى در کارهاتان در امور دین و دنیا. روایت شده که «افشاگرى کفر است» و روایت شده «کسى که افشاى اَسرار مىکند با قاتل شریک است» و روایت شده که «هر چه از دشمن پنهان مىدارى، دوست توهم بر آن آگاهى نیابد».
33- پیمان شکنى و حیلهگرى
«لا یَعْدُمُ المَرْءُ دائِرَةَ السَّوْءِ مَعَ نَکْثِ الصَّفَقَةِ، وَ لا یَعْدُمُ تَعْجیلُ الْعُقُوبَةِ مَعَ إِدِّراءِ الْبَغْىِ.»:
آدمى نمىتواند از گردابهاى گرفتارى با پیمان شکنى رهایى یابد، و از چنگال عقوبت رهایى ندارد کسى که با حیله به ستمگرى مىپردازد.
34- برخورد مناسب با چهار گروه
«إِصْحَبِ السُّلْطانَ بِالْحَذَرِ، وَ الصَّدیقَ بِالتَّواضُعِ، وَ الْعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ وَ الْعامَّةَ بِالْبُشْرِ.»:
با سلطان و زمامدار با ترس و احتیاط همراهى کن، و با دوست با تواضع و با دشمن با احتیاط، و با مردم با روى خوش.
35- رضایت به رزق اندک
«مَنْ رَضِىَ عَنِ اللّهِ تَعالى بِالْقَلیلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِىَ اللّهُ مِنْهُ بِالْقَلیلِ مِنَ الْعَمَلِ.»:
هر کس به رزق و روزى کم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل کم او راضى باشد.
36- عقل و ادب
«أَلْعَقْلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ، وَ الاَْدَبُ کُلْفَةٌ فَمَنْ تَکَلَّفَ الأَدَبَ قَدَرَ عَلَیْهِ، وَ مَنْ تَکَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ یَزْدِدْ بِذلِکَ إِلاّ جَهْلاً.»:
عقل، عطیّه و بخششى است از جانب خدا، و ادب داشتن، تحمّل یک مشقّت است، و هر کس با زحمت ادب را نگهدارد، قادر بر آن مىشود، امّا هر که به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده نمىشود.
37- پاداشِ تلاشگر
«إِنَّ الَّذى یَطْلُبُ مِنْ فَضْل یَکُفُّ بِهِ عِیالَهُ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنَ الُْمجاهِدِ فى سَبیلِ اللّهِ.»:
به راستى کسى که در پى افزایش رزق و روزى است تا با آن خانواده خود را اداره کند، پاداشش از مجاهد در راه خدا بیشتر است.
38- به پنج کس امید نداشته باش
«خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فیهِ فَلا تَرْجُوهُ لِشَىْء مِنَ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ:مَنْ لَمْ تَعْرِفَ الْوَثاقَةَ فى أُرُومَتِهِ، وَ الکَرَمَ فى طِباعِهِ، وَ الرَّصانَةَ فى خَلْقِهِ، وَ النُّبْلَ فى نَفْسِهِ، وَ الَْمخافَةَ لِرَبِّهِ.»:
پنج چیز است که در هر کس نباشد امید چیزى از دنیا و آخرت به او نداشته باش:1ـ کسى که در نهادش اعتماد نبینى،2ـ و کسى که در سرشتش کَرم نیابى،3ـ و کسى که در آفرینشش استوارى نبینى،4ـ و کسى که در نفسش نجابت نیابى،5ـ و کسى که از خدایش ترسناک نباشد.
39- پیروزىِ عفو و گذشت
«مَا التَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ إِلاّ نُصِرَ أَعْظَمُهُما عَفْوًا.»:
هرگز دو گروه با هم روبه رو نمىشوند، مگر این که نصرت و پیروزى با گروهى است که عفو و بخشش بیشترى داشته باشد.
40- عمل صالح و دوستى آل محمّد
«لا تَدْعُوا الْعَمَلَ الصّالِحَ وَ الاِْجْتِهادَ فِى الْعِبادَةِ إِتِّکالاً عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد(علیهم السلام) وَ لا تَدْعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّد(علیهم السلام)لاَِمْرِهِمْ إِتِّکالاً عَلَى الْعِبادَةِ فَإِنَّهُ لا یُقْبَلُ أَحَدُهُما دُونَ الاْخَرِ.»:
مبادا اعمال نیک را به اتّکاى دوستى آل محمّد(علیهم السلام) رها کنید، و مبادا دوستى آل محمّد(علیهم السلام) را به اتّکاى اعمال صالح از دست بدهید، زیرا هیچ کدام از این دو، به تنهایى پذیرفته نمىشود

 





کلمات کلیدی :