X
تبلیغات
آرشیو دی ماه 88 - سجاده ای پر از یاس آرشیو دی ماه 88 - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : چهارشنبه 103 آذر 28 ، 10:39 صبح
[ و از او پرسیدند بهترین شاعران کیست ؟ فرمود : ] شاعران در میدانى نتاخته‏اند که آن را نهایتى بود و خط پایانش شناخته شود ، و اگر در این باره داورى کردن باید پادشاه گمراه را این لقب شاید ( امرء القیس مقصود اوست . ) [نهج البلاغه]
رسالت زنان دست به قلم دفاع از مظلومیت زنان و کودکان (اکنون یمن)

باید تاسف خورد در زمانی زندگی می‌کنیم که هر روز شاهد پیشرفت و دست‌یابی به یک اختراع مدرن برای آسان‌تر زندگی کردن بشر مخصوصابانوان هستیم اما در کنار آن چشمهای نگران و منتظر کمک در جاهایی از این کره خاکی دیده می‌شوند که استمداد و یاری می جوید چرا که حقوق و جانشان تهدید گردیده است. آیا هنوز این باور در منشور حقوق بشر معنی نشده است که عده‌ای برای به دست گرفتن زمام امور و در مالکیت در آوردن ثروت دیگران نباید اینگونه وحشیانه نسل‌کشی و براندازی کنند آیا از سر گذشت گذشتگان خود پند نگرفته‌اند. و کجاست منادیان حق و عدالتی که در جلسات سفارشی و فرمایشیاربابان استعمارگر؛ دم از حق و عدل و بسط عدالت می‌دهند؟ کجایند آنهایی که تا یک نفر از عیادی خود در امرجاسوسی دستگیر می‌شود دم از زیر پا گذاشته شدن حقوق بشر می‌زنند و دنیا را خبر کرده که ایشان را از بند برهانند؟آیا چشم‌هایشان نابیناست که ببینند در سر زمینهای اسلامی چگونه حقوق انسانهامخصوصا زنان و کودکان و سالمندان زیر پای له می‌شود و به خاک و خون کشیدهمی‌شوند؟ کجایند کسانی‌که برای نمایش در صفحه‌های مانیتورهای رنگارنگ و در اندازه‌های بزرگ خود سفر به آفریقا کرده و تکه نانی و ظرف سوپی به بچه‌های گرسنه می‌دهندچرا این همه ظلم وجور و این همه خونریزی نوع بشری را در سرزمینهای اسلامی نمی‌بینند؟ آیا بشریت فقط همین هاست که ایشان می‌گویند؟
در مسئله کشتار بی‌رحمانه زنان و کودکان یمن به دست حکومت وهابیون عربستانی و دولت یمن شاهدیم که سکوت مرگبار جوامع بشری دراین مسئله تنها مربوط به یمن نیست بلکه این نوع تجاوزات به
حریم و حقوق شیعیان مخصوصا قشر زنان آن؛ یک تعدی و یک دستبرد به جامعه زنان مسلمانان و در کل جامعه همه زنان خواهد بود. لذا ما زنان دست به قلم باید از این
موقعیت تاسف آور  خود را کنار نکشیم و در به صدا آوردن زنگ خطر به همه جوامع کوشش و مساعدت کنیم و از عواقب سوء این نوع تجاوزات و این نوع سکوت همگانی انها را با خبر کنیم، باشد تا با یاری پروردگار دیگر شاهد این گونه ظلم وستم و رفتار وحشیانه‌ای نباشیم.زنان و کودکان بی‌دفاع
در منشور سازمان ملل جزء گروهی قرار دارند که در زمان جنگ نیز باید به آن‌ها رسیدگی و کمک کرد و تا حد اعلای درجه از آنان برای پیشبرد جنگ و اهداف جنگی نیز نباید استفاده کرد. اما دیده می‌شود که در
جهان مترقی امروز ارزشهای انسانی رو به عقب رفته و ما متاسفانه شاهد بکارگیری ابزاری در جنگ‌ها ومشاجرات قومی و کشوری و عقیده‌ای از زنان و کودکان بی‌دفاع هستیم و این اعلام زنگ خطر برای همه بشریت است چراکه اگر این گروه آسیب‌پذیر به این صورت مورد هجوم قرار گیرند دیگر بنیان خانواده و معنویت نیز در این راه ازبین رفته و بشر هر روز بیش از پیش در مسیر خودزنی و خودستیزی و در آخر نابودی همه ارزشها و همه بایدها می‌شود. لذا اگر از بنیان با این مسئله برخورد جدی نشود خواهیم دیدکه بشر نه تنها رو به پیشرفت و تکامل نخواهد رفت بلکه هرچه قوه علمی آنپ یشرفت کند و
دریچه انسانیت بسته شود شاهد سقوط و نابودی انسان و انسانیت خواهیم بود.چرا در افغانستان،
عراق، فلسطین، پاکستان، بنگلادش و الان هم در یمن سر کشی نمی‌کنند و حقوق پایمال شده و کشتار این زنان و کودکان بی‌دفاع را به دنیا نشان نمی‌دهند؟ سوال اینجاست که آیا ایشان خبر ندارند و یا خبر دارند و این همه جنایت را نمی‌بینند؟ از اینکه دسترسی به اخبار منتشره و ازروی نوع دوستی دیگران به دست گروهای حامی بشر سازمان ملل می‌رسد شکی نیست اما روحانسان زمانی آزرده می‌شود که بسیاری از هم‌نوعان و هم‌کیش و مذهب‌های این مظلومین نیز ساکت مانده و هیچ واکنشی نشان نمی‌دهند آخر چرا؟ و برای چه؟




کلمات کلیدی :
«همت» را در جزیره مجنون لباس شخصیها کشته اند.

پایگاه خبری مذهبی تحلیلی رهوا :نجوایی با حاج‌محمد‌ابراهیم همت  به دلیل زیبایی  متن و محتوای عالی این پست را  در وبلاگ اینطور اوردم
روزگار
آزگاری است، «الجزیره» جنون گرفته. با فتوشاپ قتل هابیل را انداخته گردن
بسیجی‌ها و می‌گوید: «همت» را در «جزیره مجنون» لباس‌شخصی‌ها کشته‌اندهمت
گرچه پیراهن سپاه به تن داشت ولی خودش لباس‌شخصی بود. بسیجی بود. ما
بسیجی‌ها 300‌هزار شهید دادیم، بدون محاسبه عمار یاسر. نورعلی‌ شوشتری را
هم حساب نکردیم اما شما تعداد شهدای‌تان با فتوشاپ هم به عدد 30 نمی‌رسد.
من قبر‌های قطعه منافقین را شمرده‌ام. شهدای بسیج را با ماشین حساب باید
تخمین زد و کشته‌های شما را با انگشتان دست. شب‌ها در قبرستان، این فقط
مزار شهداست که ترس ندارد. روزگار آزگاری است، آموزگار دوره راهنمایی
برایم «کامنت» گذاشته که: من معلم انشای سال دومت بودم، دمت گرم. چه قلم
خوبی داری. من همرزم حاجی بودم در طلائیه. دلم خون است. همت بی‌اذن
ولی‌فقیه آب هم نمی‌خورد. حالا دلم خون است می‌بینم که دختر باکری را
مصادره کرده‌اند.
اجازه آقا معلم! من همان زمان انشاهایم را با
«بسم‌رب‌الشهداء و الصدیقین» شروع می‌کردم و آن‌قدر سلامی که نثار
پروردگار و پیامبر و چهارده‌معصوم و امام و 300‌هزار شهید و رزمندگان
اسلام و بسیجی‌های مظلوم و مادران شهدا و پدران شهدا و بچه‌های شهدا و
عمه‌ها و خاله‌های شهدا می‌کردم را کش می‌دادم ...
تا بیشتر از یک خط
درباره «علم بهتر است یا ثروت» ننوشته باشم. من نه علمش را داشتم نه ثروتش
را، اما این‌قدر معرفتش را دارم که علیه پسر همت مطلبی ننویسم. نه پسر همت
که نوه همت، نتیجه همت، نبیره همت و ندیده همت نیز از قلم من گزندی
نخواهند دید. آن پسر نوح بود که با بدان بنشست. پسر همت فرزند شهید است و
ان‌شاء‌الله خاندان شهادتش گم نمی‌شود. او آقازاده نیست که بکوبمش. من خود
یکی را می‌خواهم که نازم را بخرد ولی نیاز خود را فراموش کرده و ناز پسر
همت را می‌خرم. من یک موی سر پسر حاجی را به تمام جنبش سبز نمی‌دهم و یک
موی جوانان معترض وطنم را به کل مملکت آقای اوباما. البته حساب هتاکان با
منتقدان جداست. چه، من خود منتقدم. اعتراض را باید از زبان من شنید. فریاد
را من کشیدم، آن زمانی که «ناطق» در لاک سکوت فرورفته بود. بزرگ‌ترین ظلمی
که موسوی کرد به همان 13‌میلیونی بود که فکر می‌کردند میرحسین نخست‌وزیر
امام است و بیشتر از احمدی‌نژاد بوی خمینی می‌دهد. آقای آموزگار! من هم
مثل شما درد دین دارم و ولایت‌مدارم و -حکمیت- را فتنه می‌دانم. باورم هست
اما هتاکین می‌خواهند بین دین من و دین پسر همت تفرقه بیندازند و در
«یاهو» با «بالاترین» قهقهه به ریش ما بخندند. من این جماعت هتاک را خوب
می‌شناسم. اینها می‌خواهند رابطه ما را هک کنند. پسر ممد اتول شب‌ها خواب
بنز می‌بیند و من خواب اتوبوسی که -خرازی- را به جبهه برد. ناصر قاچاق،
پسرش 5‌تا دوست دختر دارد که اسم هیچ‌کدامشان «فاطمه» نیست. «فاطمه» نام
مادر من است که می‌خواست شناسنامه‌ام را دست‌کاری کند و مرا بفرستد
«کربلای 5». خانه من هنوز هم در-شهرک دوئیجی- است نه در برج‌های آتی‌ساز.
برج‌های کج، صراط‌شان مستقیم نیست. راهی که من برگزیده‌ام از «کانال پرورش
ماهی» می‌گذرد. از -شلمچه-، از -موانع نونی‌شکل- اما چهارشنبه‌سوری همین
سال گذشته، پسر ممد اتول در اتوبان همت،‌ترقه‌ای نثار تمثال سردار خیبر
کرد و آن چشم‌هایی که انگار خدا برایش سرمه کشیده بود به خون نشست. حالا
پسر ممد اتول مدعی همت شده و طرفدار باکری. نه! ما به صرف یک مصاحبه و یک
اعتراض، پسر همت را تقدیم سنگ به دستان نمی‌کنیم. من به خاطر کار
پرمخاطره‌ام، خاطره‌ها دارم از مصاحبت با خانواده‌های شهید. شهیدان
شیرودی، علمدار، کارور، باقری، زین‌الدین، جهان‌آرا، چمران و...
خانواده‌های‌شان همه ولایی‌اند و عاشق رهبری. هتاکان بد جایی سنگر
گرفته‌اند. این دیگ، آشی برای‌شان نخواهد پخت. این همه را ول کرده‌اند،
چسبیده‌اند به پسر همت و دختر باکری، تا حرص مرا دربیاورند و از این 2
عزیز می‌خواهند چماقی بسازند بر فرق‌ ما. من نمی‌دانم روزنامه فلان با چه
رویی سراغ پسر همت می‌رود اما وصیتنامه خود حاجی را چاپ نمی‌کند ! آیا
دختر باکری، از پدرش حمید، بزرگ‌تر است؟! مگر شما نگفتید که شهدا، سربازان
وحشی قوم آتیلا هستند؟ مگر جنگ را برادرکشی نخواندید؟ مگر ننوشتید که
فرهنگ شهادت خشونت‌آفرین است. مگر عکس بسیجی‌ها را فقط در حالت خواب چاپ
نمی‌کنید؟ مگر ادعا نکردید که بعد از خرمشهر، اشتباه کردیم جنگیدیم؟ آیا
همت و باکری اشتباهی به شهادت رسیده‌اند؟! این 2 سردار هر 2 شهدای بعد از
«بیت‌المقدس»‌اند. همت در خیبر شهید شد و آن یکی مرد در بدر و من درد دارد
برایم اگر توسط این بچه مزلف‌ها به شهادت برسم. دشمن من آمریکاست. به گلوی
من نوادگان حرمله باید تیر 3 شعبه بیندازند، نه بچه‌های گروهبان قندلی!
هتاکانی که با فتوشاپ به جنگ نظام ما رفته‌اند، از نبرد رویارو جیم
زده‌اند و به گزینه جیم SMS می‌دهند!! از مردان با حجاب بیش از این توقعی
نیست. اعتراض را به وادی ابتذال کشانده‌اند. کم مانده بگویند هر کس در
مستراح، 3 بار آه و 2 بار سیفون را بکشد، این طرفدار جنبش سبز است. ما به
این بچه‌بازی‌ها فقط می‌خندیم! وقت ما به «ساعت گرینویچ» تنظیم نشده، مقدس
است. این چند ساعتی که تا «ظهور» مانده، حیف که به بطالت بگذرد. «زمین
ابتذال» جای مبارزه ما نیست. ما بزرگ‌تر از آنیم که شما را دشمن خود
بدانیم. دشمن من در «تل‌آویو» است و می‌خواهد عرصه را بر «سید خراسانی»
تنگ کند تا جلوی ظهور را بگیرد. دشمن من مسلح به کلاهک هسته‌ای است نه
مجهز به  .SMS من کارهای مهم‌تری دارم، حتی مهم‌تر از دعوا با پسر همت.
بصیرت من به من اجازه نمی‌دهد به گزینه الف SMS بدهم. رای من به گزینه
ظهوراست. من اهل صدم نه نود. فردوسی‌پور به درد گزارش بازی منچستر با چلسی
می‌خورد و اینکه آیا دختر خاله همسایه دیوار به دیوار فرگوسن، از سگش راضی
شده یا نه. من در اوقات فراغتم گزارش محرمانه موساد را می‌خوانم که
«لیبرمن» سوتی داد و یک جاهایش را لو داد. صهیونیسم می‌خواهد «مهدی» را
برباید اما موسای ما به نیل افتاده و از دستان پست در امان است و هتاکین
می‌خواهند از دریای آن 13 میلیون، ماهی اغتشاش بگیرند و با فتوشاپ، خود را
دشمن ما جا بزنند. دشمن من در اتاق بیضی نشسته است، نه کسانی که در چت‌روم
با دختران فراری، بازی می‌کنند. ره به جایی نخواهند برد گمرهان. من حریف
خود را می‌شناسم و خوب می‌دانم که هنوز هم در بهشت زهرا(س) خلوت‌ترین جا،
«قطعه منافقین» است. «ندا» را خدا رحمت کند اما هنوز هم از من در «قطعه
26» نشانی مزار «پلارک» را می‌پرسند. مزارش از امامزاده زید شلوغ‌تر شده.
از یک مزار بوی گلاب بلند می‌شود، از یک قبر بوی قیر آسفالت خیابان، بوی
فریب، بوی توطئه. من در دست چپ ندا، کیسه خون دیدم. «دواگلی» بود شاید.
ندا را آرش حجازی کشت. آقای پائولو کوئلیو! این بود آن همه
انسان‌دوستی‌ات؟! مترجم «کیمیاگر»، قاتل از آب در آمد و تو خواستی ادای
سعدی ما را در بیاوری. سعدی، بنی آدم را اعضای یکدیگر می‌دانست و ملای
روم، مترجم نداشت. همکار BBC نبود. عاشق «شمس» بود و وقتی من داشتم به ندا
فکر می‌کردم، BBC برایش آبغوره می‌ریخت. جان مرا صهیونیست‌ها باید بگیرند.
من مفت شهید نمی‌شوم. این را «حضرت عزرائیل» بداند. فرشته‌ای که در شانه
چپ من نشسته، هیچ دعوایی با فرشته سمت راستی ندارد. این بگومگوها مباحث
طلبگی است. چپ و راست چیست؟ داستان دیگری در میان است. از نظر من پسر همت،
نه چپ است نه راست، نه سبز و نه قهوه‌ای. من یک حرف دارم: چرا برخی‌ها،
خود همت را جزو خانواده همت نمی‌دانند؟ پدر و مادر همت هم، خانواده
همت‌اند و یکی از روزنامه‌ها به جای چاپ وصیتنامه همت، پسرش را به جنگ من
فرستاده، تا یک چیز او بار من کند و یک چیز من بار او کنم و سارکوزی به هر
دوی ما بخندد. من برای همت فاتحه می‌خوانم و در قطعه منافقین، سوره
منافقون. قلم من جوهری دارد به رنگ بصیرت که در شناخت دوست و دشمن دچار
اشتباه نمی‌شود. من قابل ناسزاهایی نیستم که دختر باکری نثار لباس‌شخصی‌ها
کرد.
حمید باکری، خود لباس‌شخصی بود و می‌گفت: بعد از جنگ، مردم 3 دسته
می‌شوند، عده‌ای خسته می‌شوند، عده‌ای از انقلاب برمی‌گردند و یک عده هم
آنقدر خون‌دل می‌خورند تا دق کنند. من جزو همین دسته سومم و همین روزها دق
خواهم کرد. این نوشته شاید نامه‌ای باشد به پسر همت یا نه، بهتر است درد
دلی باشد با سردار خیبر. سردار! «دوباره دشنه بردار، آن سو همه
نهروانی‌اند». دشمن تو صدام بود و اینجا دشمن قصد کرده مرا به جنگ فرزند
تو بفرستد. اینجا ما روی هر کسی دست می‌گذاریم، سابقه‌اش را به رخ ما
می‌کشد. به ما می‌گویند، «بسیجی‌های جنگ‌ندیده». راست می‌گویند. نسل من از
جنگ، فقط مزه بی‌پدری‌اش را چشیده و من «با همه بی‌سروسامانی‌ام، باز به
دنبال پریشانی‌ام». نسل من رنگ جنگ را به چشم ندید اما ترکش‌هایی که خورد،
از جنس زخم‌زبان بود. با فتوشاپ به دست بسیجی نسل من اسلحه می‌دهند و ما
را متهم می‌کنند به کشتن ندا. حیف گلوله من نیست که جز سینه پرکینه
صهیونیست‌ها را بدرد؟! کاش می‌شد سردار! تو را با فتوشاپ از طلائیه بیرون
می‌آوردم و می‌گذاشتمت جلوی دکه روزنامه‌فروشی تا بخوانی که علیه بسیج چه
می‌نویسند. کاش بودی و می‌دیدی که با فتوشاپ چه ماهرانه جای هابیل و قابیل
را عوض کرده‌اند. مگر با فتوشاپ نبود که «علی» را تارک‌الصلاهًْ خواندند و
ابن‌ملجم را تجسم عبادت. سردار! زمان شما فتوشاپ نبود و همین که سر تو در
خیبر از بدنت جدا شد، سیم اینترنت هم وصل شد. دیشب یکی برایم کامنت گذاشته
بود که چرا نان شهدا را می‌خوری. این هم شد حکایت ساندیس و چهارشنبه و
اتوبوسی که ما را آورد راهپیمایی. آقاجان! ‌من سال‌هاست که پای سفره شهدا
نشسته‌ام و دارم نان شهدا را می‌خورم، حرفی هست؟! نان 24 Frence باگت است
و از گلوی من پایین نمی‌رود. من سر سفره پدر و مادرم بزرگ شدم، نه در
سفره‌خانه کنار سفارت انگلیس. من زمانی که داشتم درد انقلاب را می‌کشیدم،
آقازاده‌ها قلیان می‌کشیدند و با دودش، جامعه مدنی می‌ساختند. سفره‌ خانه‌
ما هنوز هم همان چفیه زمان جنگ است. شاید الان یکی از قول شریعتی برایم
«کامنت» بگذارد که: «آدم باید نان دنیا را بخورد و برای دین کار کند». من
شریعتی را قبول دارم و دکتر می‌گفت: «خوارج کسانی هستند که کلمات دشمن را
نشخوار می‌کنند به زیان دوست» و من به‌خاطر همین حرف‌ها خوارج را «مردمی
خداجو» نمی‌دانم. اما الان «خدا» را در گوگل هم که سرچ کنی، کلی عکس زن
لخت می‌آید که روی کشتی کنار دست ناخدا نشسته‌اند. خدای من خدای کشتی نوح
است. خدای «سفینهًْ‌النجاهًْ». من خدا را در قرآنی جست‌وجو می‌کنم که همت
و باکری از زیر آن رد شدند، نه قرآنی که رفت روی نیزه. سردار! بعد از تو
من در یک تعزیه نقش عمار یاسر را بازی کردم اما تلویزیون فقط قطام را نشان
داد و عده‌ای در لباس خوارج در همان تعزیه فرق علی را شکافتند و بعد تعزیه
را جدی گرفتند و افتادند به جان ما و حالا می‌گویند شمشیری که علیه ولایت
کشیدند، اعتراض مدنی بود. من می‌ترسم سردار! می‌ترسم ما آنقدر حقوق
شهروندی ابن ملجم را جدی بگیریم که باز هم «علی» تنها بماند. می‌ترسم
آنقدر برای سران فتنه محافظ بگذاریم که دیگر هیچ‌کسی نماند تا از انقلاب
محافظت کند. سردار! در چارچوب همین قانون اساسی، دل ما را خون کرده‌اند و
من خوشم آمد که تو چه بموقع پرکشیدی و ندیدی این روزها را که حتی جواب
سلام را هم باید در «کامنت» گذاشت. جنگ با فتوشاپ همین است دیگر! با همین
فتوشاپ می‌خواهند مرا و پسر تو را به جان هم بیندازند. من کنایه‌ها را
تحمل می‌کنم و «آقا» اگر بخواهد باز صبر می‌کنم. راستی سردار! نشنیدی که
آقا می‌گفت: «این عمار»؟!

... و تو رفتی در روزگار جنگ. این ما
هستیم و جنگ روزگار. آموزگار دوره راهنمایی برایم کامنت گذاشته که: «حاج
همت می‌گفت من حاضرم در پوتین بچه بسیجی‌ها آب بخورم». سردار! این حرف‌ها
الان شعاری شده و دیگر خریداری ندارد. به جان پسرت، تا دو تا فحش نثار ما
نکنی کسی برایت هلهله نمی‌کشد. اینجا ما با عده‌ای طرفیم که سر مزار ندا
می‌خواهند فاتحه انقلاب را بخوانند. گذشت دوره وصیتنامه نوشتن. الان بازار
بیانیه دادن و نامه فرستادن داغ است. و سران فتنه، عجبا که برادری‌شان را
به ضدانقلاب ثابت کرده‌اند اما ارث‌شان را از انقلاب، از خون تو
می‌خواهند. تو ساده بودی که می‌گفتی ما همیشه به انقلاب بدهکاریم. این صف
را که می‌بینی، استثنائا با فتوشاپ درست نشده و صف طلبکاران از انقلاب
است. به مهندس هم که ریاست‌جمهوری را بدهی، شیخ را به چه راضی کنی؟ دیگر
کسی سردار! آسمانی نیست و همه زمینگیر شده‌اند. اینجا ناموس عده‌ای BBC
است و امنیت ملی عده‌ای دیگر را CNN تعیین می‌کند. ناموس من اما خون توست.
خون تو سبز نبود. به سرخی خون حسین می‌زد. آمین‌گویانی که رفتند روی مین و
افتادند زمین، خون هیچ‌کدامشان سبز نبود. سبز، رنگ پیراهن سپاه بود که یک
عکس خمینی داشت. سبز، یکی از 3 رنگ پرچم قشنگ جمهوری اسلامی است که روی
تابوت تو کشیده بودند. سبز، پیشانی‌بند «یازهرا»ی پدرم بود که در
بیت‌المقدس به شهادت رسید. سبز، نگین انگشتر «آقا»ست. کاخ دمشق، سبز نبود.
عمروعاص به عشق معاویه، با فتوشاپ سبزش کرده بود و رنگش بوی لجن می‌داد و
خوارج چون «آنفلوآنزای خوکی» گرفته بودند، فریب فتوشاپ را خوردند.

در
این روزگار آزگار، این ما هستیم و جنگ روزگار. روزگاری که سردار! با ما سر
ناسازگاری دارد. من نه با پسرتو دعوا دارم نه با دختر باکری. من عاشق
مادرانی هستم که چون تویی را در دامن خود پرورش دادند. من عاشق تو هستم که
در وصیتنامه‌ات به جای تقسیم ارث، دفاع از ولایت فقیه را برایمان ترسیم
کردی. سردار! من عمار نیستم اما طلحه و زبیر برایم کامنت‌های تهدیدآمیز
گذاشته‌اند و من در نبود تو و باکری، در خط مقدم اینترنت تنها مانده‌ام.
گلوله‌های گوگل به جان قلم من افتاده‌اند و هکرهای خداجو می‌خواهند آرمان‌
مرا هک کنند. وصیتنامه‌ات را بفرست سردار! نشانی وبلاگ من کمی آنسوتر از
سه‌راهی شهادت است.



کلمات کلیدی :
شهر تو ...

سالهاست که قلمم در بیان غربتت رخت ماتم بر تن کرده
و امروز ...
امروز شاید جان قلم آتش گرفته
از هم گسسته  شده
پاره
ویران
مثل تکه  های این گنبد به خاک نشسته
ذره ای شده
میان این  پاره سنگهایی که روزی صحن و سرای پدرت بود و خانه مادریت
مولای غریب شهر غربت زد
شر غبار آلود آرزوهایت
زادگاهت
به خاک  نشسته
به درد
کجایی ؟
در حرم  نشسته ای
یا در سرداب  نجوا می کنی
کمتر اشک  بریز
کمتر
وجب به وجب  این خاک تمنای تو را می کند
و قطعه قطعه اش ناز قدمهایت را می کشد
برایم بگو
بگو از ا
از تاریکی سرزمین مادریت
و از دردهای خاک به سوگ نشسته پدریت
برایم بگو
گویی همه  چیز را از یاد برده ایم
برایمان بگو
از ...
از این  آسمان فرو ریخته
بهشت به غم تنیده
و بارگاه به خاک غلطیده...
وهنوز زمین تنش درد می کند و آسمان می بارد کنار اشکواژهای تو
هنوز این  گلدسته ها در حسرت تاریخی خود تب می کنند
و در عطش  نام "علی" می سوزند
هنوز این  مناره ها تشنه یک واژه تاریخی
تشنه یک نورند
"اشهد  ان علی ولی الله"
گویی این  اقلیم به سوگ نشسته در غربت نام "علی" جانش به لب رسیده
هنوز هم نمی آیی ؟
http://safahateentezar.persiangig.com/image/(50).jpg





کلمات کلیدی :
بیست و سوم محرم سالروز تخریب حرم امامین عسکریین(علیهم السلام)


بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم والعن اعدائهم
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و موضع الرسالة
بیست و سوم محرم الحرام یاد اور فاجعه دردناک تخریب حرم امامین عسکریین(علیهم السلام) در سامراء است
این فاجعه باز مصیتهای وارده به اهل بیت(علیهم السلام) را در ذهنها مجسم میکند.
باز بوی اتش و باز صدای دخت رسول الله(صل الله علیه و اله) را در بین در و دیوار بیاد اورد
باز سوختن خیام ال محمد(صلوات الله علیهم) در کربلا را متجسم کرد
باز سوزاندن خانه امام صادق(علیه السلام) را در مدینه بیادمان اورد
باز تخریب حرم سید الشهداء(علیه السلام) بدست متوکل عباسی لعنة الله علیه را به یادمان اورد
باز تخریب قبور ائمه بقیع بدست وهابیهای متحجر و دور از اسلام را بیادمان اورد
اری این فاجعه تمام ان خاطرات را در ذهن محبین اهل بیت(علیهم السلام) مجسم کرد
و
اکنون بعد قرنهای متمادی باز دستهای الوده به ظلم اهل بیت که همراه با
کینه و دشمنی است
به سمت سامراء و حرم مطهر عسکریین(علیهم السلام) دراز شد
و این جنایت فجیع را به بار اورد
در اینجا این سوال به ذهن میرسد که چرا اینگونه افراد و با چه مجوزی این کارها را انجام میدهند؟
در
پاسخ میتوان گفت که علمای وهابی و مفتیان به دور از اسلام انها زیارت قبور
و ساختن یاد بود
و مساجد و اماکن رابر قبور تحریم و انرا کفر و فتوا به
تخریب انها میدهند و این خود بهترین بهانه برای
دست زدن به این جنایتها می
باشد
سوال اینجاست که ایا زیارت قبور و ساختن اماکن و زیارتگاهها بر قبرهای مومنین و صالحین واولیای
اللهی از نظر شرعی جایز است یا نه؟
برای بدست اوردن جواب باید به قران کریم و سنت رسول خدا محمد ابن عبد الله(صل اله علیه و اله)
 مراجعه و جواب دقیق را از انجا بگیریم
هنگامی که به قران کریم مراجعه میکنیم در سوره کهف ایه 21 به این ایه میرسیم که

وَکَذَلِکَ أَعْثَرْنَا عَلَیْهِمْ لِیَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ
حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَیْبَ فِیهَا إِذْ یَتَنَازَعُونَ
بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا
 عَلَیْهِم بُنْیَانًا رَّبُّهُمْ
أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ
لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِم مَّسْجِدًا
و
اینچنین مردم را متوجه حال انها کردیم تا بدانند که وعده خدا {در مورد
رستاخیز} حق است و در پایان
 جهان و قیام قیامت شکی نیست! در ان هنگام میان
خود درباره کار خود نزاع داشتند گروهی میگفتند:
(بنایی بر انان بسازید تا
برای همیشه از نظر پنهان شوند! و از انها سخن نگویید که پروردگارشان از
وضع
 انها اگاهتر است!) ولی انها که از رازشان اگاهی یافتند(و ان را دلیلی
بر رستاخیز دیدند)گفتند
:ما مسجدی در کنار{مدفن} انها می سازیم( تا خاطره انان فراموش نشود).
با توجه به ایات فوق و تصمیم مومنین در مورد ساختن مسجد بر قبور انها
متوجه میشویم که
قران کریم جواز ساختن مساجد را بر قبور مومنین و صالحین
داده تا هم موجب تکریم و تعظیم این
 شخصیتهای بزرگوار باشد و هم انها را
بعنوان الگویی برای مومنین معرفی و هم از وجود مقدس
 انها بهره بری شده و
انها را واسطه فیض اللهی قرار دهیم همانگونه که در حدیث شریفی که از
رسول
خدا حضرت ابالزهراء(صل الله علیه و اله) در هنگام زیارت قبور مومنین در
بقیع و شهدای احد امده:
السلام علیکم دیار قوم مومنین و انا بکم لاحقون انتم لنا فرط اللهم لا تحرمنا من اجرهم ولا تفتنا بعدهم
سلام بر شما ای مومنین.............خدیا ما را از ثواب(ثواب زیارت انها)محروم نکن.....(تاریخ مدینه لابن شبه النمیری )
و
در تاریخ بارها اشاره شده که حضرت محمد(صل الله علیه و اله) بارها به
زیرات قبرستان بقیع و
 قبرستان شهدای جنگ احد خصوصا عموی بزرگوارشان حضرت
حمزه سید الشهدا(علیه السلام) می رفتند
 و زیارت مخصوص را می خواندند و
میفرمودند خدیا ما را از ثواب زیارت انها محروم نکن که این خود دلیلی است
براینکه زیارت قبور مومنین دارای اجر و پاداش می باشد.
با
خواندن سطور بالا بر هر انسان عاقل و متدین واضح میشود که ساختن مساجد و
اماکن برای عبادت
ر قبور مومنین و صالحین و اولیای اللهی و رفتن به زیارت
انها جزو مستحبات می باشد و در قران کریم و
در سنت حضرت رسول(صل الله علیه
و اله) بر ان صحه و به ان سفارش شده است و انسان از
 این کار اجر خواهد برد.حال
به جانیان و دشمنان اسلام و دشمنان رسول خدا و اهل بیت خطاب می کنیم
 که ای
دشمنان خدا و رسول و خاندان مطهرشان شما نه تنها به سفارش خداوند متعال که
فرمود:
 قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی _ عمل نکردید بلکه بر
ضد انها قیام کرده و انها را به خاک و
خون کشیدید و اکنون بعد از قرنهای
متمادی باز هم با کفر و ضلالت خود دست به تخریب حرم و بارگاه
 انان میکنید
که این نشانه دوری کامل شما از قران کریم و سنتی است که شما ادعای تابع
بودن به ان میکنید را دارد.
ولی
وعده خدا حق است وبه همین زودی بخواست خداوند متعال حق ظاهار خواهد شد و
همانگونه که
در سامراء بشکر خداوند متعال حرم مطهر بازسازی و تعمیر و رو
به پایان است در مدینه منوره نیز قبور ائمه
مظلوم بقیع ساخته و بازسازی
خواهد شد و چشم دشمنان دین و اهل بیت رسل خدا(صل الله علیه و اله)
با دیدن
عظمت اهل بیت کور خواهد شد انشاء الله .
به امید ظهور حق و پیروزی حق بر باطل
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر اللهم العن اعداء ال محمد من الاولین و الاخرین
http://www.valiasr-aj.com/userfiles/Image/image004.jpg




کلمات کلیدی :
تصاویری از قتل و عام عزادارن سبز در عاشورای میرحسینی!

خوب حتما خبر دارید که دیروز لباس شخصی
ها و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی

در روز عاشورا به عزاداران میرحسینی و
عزاداران سبز حمله کردند و جمعی را به خاک و خون کشیدند.

همان طوری که خبر دارید مردم عزادار سبز
به یاد مظلومیت میرحسین و علمدارش محسن سازگارا، مشغول

عزاداری بودند و به
یاد آتش سوزی خیمه‌ها در روز عاشورا، مشغول آتش زدن بانک‌ها و مغازه‌ها

و
معابر و ماشین‌های نیروی انتظامی بودند، که ناگهان با حملات وحشیانه
ماموران رژیم روبرو شدند و مظلومانه به شهادت رسیدند.

گزارش‌ها حاکیست که ماموران رژیم به
عزاداران بی‌گناهی که دستهایشان را به علامت تسلیم بالا برده بودند،

حمله
کردند و به آنها هم رحم نکردند. تصاویر زیر گوشه ای از جنایات رژیم را
نشان می دهد

که توسط شبکه‌های مختلف حقیقت گوی خارج از کشور منعکس شده است!

ماموران نیروی انتظامی در حال ضرب و شتم عزاداران سبز!

ماموران نیروی انتظامی در حال ضرب و شتم عزاداران سبز!

ماموران نیروی انتظامی در حال ضرب و شتم عزاداران سبز!

ماموران نیروی انتظامی در حال ضرب و شتم عزاداران سبز!

آتش زدن به یاد روز عاشورا!

آلات عزاداری!

آلات عزاداری!

این تصاویر را از وبلاگ چهارنما گرفته‌ام. برای دیدن تصاویر بیشتر به چهارنما مراجعه کنید.

البته دیروز بعضی از ماموران رژیم،
خودشان را کتک می‌زدند و سر و صورتشان را خونی می‌کردند تا آبروی عزاداران
سبز را ببرند. بعد چند تا خانم عزادار با شالهای سیاه آمدند و نگذاشتند که
این نقشه عملی شود!

دفاع عزاداران سبز از ماموران رژیم!

همچنین تصاویر زیر هم گوشه‌ای از عزاداری
عزاداران میرحسینی را نشان می‌دهد که در حال آتش زدن ساختمان‌ها و اموال
عمومی به یاد خمیه‌های سوخته روز عاشورا هستند!

البته  بعد از این همه جنایت ماموران نیروی انتظامی، خبرنگار جرس با گوش‌های خودش شنید که ماموران از کشتن بیشتر مردم سرپیچی کردند و تصمیم گرفتند که دیگر مردم عزادار را نکشند!

سرپیچی ماموران رژیم از کشتار مردم! خبرنگار جرس خودش شنیده!

و  بعد از اینکه ماموران رژیم وحشیانه به
مردم عزادار سبز حمله کردند و جمع زیادی از عزاداران میرحسینی را کشتند،
کم‌کم بچه‌های سبز هم تصمیم می‌گیرند که در برابر ماموران رژیم بایستند و
مقاومت کنند. اینجا بود که سایت جرس بی طرفی را رعایت کرد و از زخمی شدن
عده‌ی زیادی از ماموران رژیم خبر داد!

تلفات دو طرف!

بعد از این بود که کم کم عزاداران سبز میرحسینی پایتخت را از عناصر کودتا گرفتند و تهران را آزاد کردند!

کنترل تهران دست سبزها افتاد! الجزیره خبر داد!

بچه ها پیروز شدیم، بیاین بیرون جشن بگیریم!

بعدش هم رهبر ایران را با هلی کوپتر به یک پادگان نظامی منتقل کردند!

انتقال رهبر ایران به یک پایگاه نظامی!

البته
در عاشورای خونین سبز دیروز، علمدار لشگر میرحسین، یعنی محسن سازگارا،
صحیح و سالم تشریف دارند و احتمالا الان مشغول برنامه‌ریزی برای اربعین
میرحسینی است!

علمداری سازگارا در روز عاشورا!

لینک مرتبط از فصل انتظار(+)
لینک مطلب از وبلاگ امید حسینی آهستان(+)

لینک های مرتبط:

عاشورای میرحسینی با علمداری سازگارا





کلمات کلیدی :
در وصف شب عاشورا

امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود فردا ز خون
عاشقان، این دشت دریا می شود
امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی فردا پریشان
جمعشان، چون قلب زهرا می شود
امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی ثار الهی فردا
به دست دشمنان، بر کنده از جا میشود

امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید همی
فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود
امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته
است فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود
امشب که جمع کودکان، در خواب ناز
آسوده اند فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود

امشب رقیه حلقه ی زرین
اگر دارد به گوش فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود

امشب به خیل
تشنگان، عباس باشد پاسبان فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود
امشب که قاسم
زینت گلزار آل مصطفی ست فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود
امشب بود
جای علی، آغوش گرم مادرش فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود
امشب
گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می
شود
http://abbasvaziri.persiangig.com/image/Abalfazl.jpg
امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین فردا به دست ساربان، این حلقه
یغما می شود
امشب
سر خدا، بر دامن زینب بود فردا انیس خولی و دیر نصاری
می شود
ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان فردا اسارت نامه ی زینب چو
اجرا می شود
بر گرفته از "ای اشک ها بریزید" سروده ی حبیب چایچیان
(حسان)

السلام علی مَن بَکَتهُ الملائکة السماء‌

سلام بر آنکه فرشتگان آسمان بر او گریستند .

السلام علی مَن ذریتُهُ الازکیاء

سلام بر آنکه نسل او ، همه از پاکانند .

السلام علی یعسوب الدین

سلام بر سرور و سالار دین ؛

السلام علی منازل البراهین

سلام بر جایگاههای برهانها و حجتهای الاهی ؛

السلام علی الائمة السادات

سلام بر پیشوایان شرافتمند ؛

السلام علی الجُیُوبِ المُضَرَجات

سلام بر آن گریبانهای دریده ؛

السلام علی الشِفاهِ الذابِلات

سلام بر آن لبان خشکیده‌؛

السلام علی النفوس المُصطَلَمات

سلام بر آن جانهای بلا رسیده ؛

السلام علی الارواح المُختَلَسات

سلام بر آن ارواح ربوده شده ؛‌

السلام علی الاجساد العاریات

سلام بر آن جسدهای عریان مانده ؛

السلام علی الجُسُوم الشاحِبات

سلام بر آن پیکرهای تغییر رنگ یافته ؛

السلام علی الدِماءِ السائلات

سلام بر آن خونهای جاری ؛

السلام علی الاعضاء‌ِ المُقَطَعات

سلام بر آن اعضای قطعه قطعه پیکرها ؛

السلام علی الرُوُوس المُشالات

سلام بر آن سرهای بالای نیزه رفته ؛

السلام علی النِسوَةِ البارزات

سلام بر آن زنان بیرون آمده از خیام حرم ؛

السلام علی حُجَةِ رَبِ العالمین

سلام بر حجت پروردگار عالمیان .

السلام علیک و علی آبائک الطاهرین

سلام بر تو و بر نیاکان پاکت .

السلام علیک و علی ابنائک المستشهدین

سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت .

السلام علیک و علی ذریتک الناصرین 

سلام بر تو و بر خاندان یاری کننده ات .

 

السلام علیک و علی الملائکة المُضاجِعین

سلام بر تو و بر فرشتگانی که در ملازمت تو سر بر آستانت نهاده اند .

السلام علی القتیل المظلوم

سلام بر آن کشته شده ستمدیده ؛ 

السلام علی اخیه المسموم

سلام بر برادر مسمومش ؛

السلام علی علیٍّ الکبیر

سلام بر علی اکبر ؛

السلام علی الرَضیعِ الصَغیر

سلام بر آن شیر خوار کوچک ؛

السلام علی الاَبدانِ السَلیبَة

سلام بر آن بدنهایی که جامه و تجهیزاتشان به غنیمت برده شده ؛

السلام علی العترة القریبة

سلام بر آن اهل بیت نزدیک پیامبر "ص"؛

السلام علی المُجَدَلینَ فِی الفَلَوات

سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابانها ؛

السلام علی النازِحینَ عَنِ الاوطان

سلام بر آن دور افتادگان از وطنها ؛

السلام علی المدفونینَ بِلا اَکفان

سلام بر آن دفن شدگان بدون کفن ؛

السلام علی الرووس المُفََرَقَةِ عَنِ الاَبدان

سلام بر آن سرهای جدا افتاده از بدنها ؛

السلام علی المُحتَسِبِ الصابر

سلام بر آنکه همه اعتمال خویش به حساب خدا نهاد و صبر پیشه کرد .

السلام علی المظلوم بِلا ناصر

سلام بر آن ستمدیده بدون یاور ؛ 

السلام علی ساکن التُربَةِ الزاکیة

سلام بر آن جای گرفته در خاک پاک ؛

زیارت ناحیه مقدسه

زیارت ناحیه مقدسه

زیارت ناحیه مقدسه (میرداماد)






کلمات کلیدی :
درد دل های حسینی – قسمت دوم

به نام خدا



درد دل های حسینی –
قسمت دوم



ستایش خدا واجب بر
خلق است و ذکر او مزید رحمت. منانی که نعم به ما ارزانی فرمود و داد ما را نعمتی
به نام خاندان نبوت. درود بر ختمی مرتبت و خاندان باکش تا قیام روز قیامت.

حسین کیست؟ حسین یک
حقیقت است که رسیدن به آن در عین آسانی بسی دشوار است. ولی حسینی کیست؟ اگر شناخت
حسین بدان صورت که باید به آسانی ممکن نباشد ولی حسینی را می توان شناخت. 

تعریف : حسینی کسی
است که امام حسین علیه السلام را دوست دارد!

خیر حسینی کسی نیست
که به زبان به امام حسین علیه السلام علاقه دارد.

پس کیست؟

حسینی انسانی است
که در او صفاتی خاص وجود دارد و احادیث بسیاری این صفات را شمرده است ، حتى از آن
بزرگتر آیات قرآن. نه دور نروید. هیچ آیه ای به صراحت نگفته که حسینی فلان است و
چنان.
ولی با کمی دقت صفات حسینی را در قرآن یافتنی است.

اجازه دهید از
دروازه ای دیکر وارد شویم. کسی که به میل خود از کسی تبعیت می کند، حتما دلیلی
دارد؟ دلیل اینکه حسینی خود را حسینی می داند چیست؟ آیا مال و ثروت است! عشق!
علاقه! بهشت! ترس از جهنم! کدام! 

همه در همین فکر
اند که حسینی بودن از برای خداست و به دلیل عشق مردم نسبت به اما حسین است. حال
وارد احوالات دل و عرفان می شویم. اگر انسان به کسی علاقه داشته باشد برای او چه
می کند؟ جواب هر گه که او می خواهد. عاشق مطیع معشوق خود است و برای او هر کاری
انجام می دهد. از آن فراتر سعی می کند خود را همانند معشوق کند. حتى در زندگی
روزمره کم نیستند جوانان غافل -که خدا کند من غافل باشم و اشتباه کرده باشم نه
آنان- که برای معشوق خود ظاهر خود را همانند او می کنند، یکرنگ می پوشند با هم می
خورند و همانند هم و ...

حال کسی که ادعال
عشق حسینی می کند نباید مطیع حسین باشد و یا از او پیروی کند؟ پس حسینی کسی است که
هیچ گاه دل اما حسین علیه السلام را آزرده نمی کند از او اطاعت می کند و خود را تا
حد ممکن همانند او می سازد.

حسینی در حقیقت
همان حسنی است! همان فاطمی! همان علوی و همان محمد! درود خداوند بر پیغمبر و
خاندان باکش 

حال صفات حسین را
باید بشناسیم تا بدانیم حسینی کیست؟

مگر  حسین
معصوم نیست؟ مگر  او از بهترین خلق نیست؟ مگر  نمونه کامل انسان نیست؟
بس باید صفات حسین را در آیاتی که صفات نیک انسان را بیان می کند جستجو کنیم!
ایمان، راستگویی، درستکاری، برهیزگاری، بردباری و ...

کسی که ادعای حسینی
بودن می کند باید همانند حسین باشد؛ هر کس در حد خود. حسینی نمازش دیر نمی شود چه
برسد به قضا. مگر  حسین نبود که برای نماز کشته شد. پس حال عاشقان حسین باید
جگونه باشد؟ 

عاشقان حسین در
حقیقت همان عاشقان پیغمبرند بس آنان باید مطیع پیغمبر باشند و وصیت پیغمبر اسلام
است. در حقیقت حسینی همان دین دار است همان مسلمان ولی حسینی هست، تا حسینی. 
حسینی هست که زبانش حسینی است و دیگری دستش و دیگری دلش و کسی هست که هیچ نشانی از
حسینی بودن در او نیست ولی ته دلش بویی از حسین علیه السلام است. گاه یک قطره عشق
انسان را حسینی می سازد و گاه تمام دنیا شفاعت او را نمی کند.



این مبحث نا تمام
است. در قسمت بعد بحثی بسیار دقیق و ظریف مطرح می شود که با دو بحث مطرح شده بی
ارتباط نیست. و دلیل اختصار این بخش هم گستردگی قسمت سوم است.

خدایا عاقبت همه را
ختم به خیر بفرما. 

التماس دعا

امضا : مقصر
امیدوار به عفو الهی

 





کلمات کلیدی :