آزارهائی که بر جسم امام وارد آمد و بی حرمتی هائی که درباره او و اهل بیت اوانجام گرفت، و غم و اندوهی که جان و دل زنان و فرزندان او را سوزاند، کدام دل را نمی لرزاند؟ کدام جان را نمی سوزاند؟ و کدام اشک را نمی جوشاند؟ از اینجاست که دوستداران و شیعیان آن بزرگ را می سزد، که در روزهای شهادت او، از روی همدردی با اهل بیت غم واندوهی در خور این مصیبت سنگین از خود نشان دهند، آنان را می سزد که در چنان اندوه و سوگی فرو روند که گویا این فاجعه برای خود آنان یا برای عزیزان آنان رخ داده است، مگر نه اینکه به فرموده پیامبر بزرگوار(صلی الله علیه و اله و سلم) او بر ما از خود ما سزاوارتر است؟ مگر نه اینکه آن بزرگوار این همه مصیبت و آزار را برای ما پذیرفت؟خویش را قربانی دین و فدائی امت ساخت*، به یتیم شدن دلبندان و عزیزان خود و اسارت دختران و زنان خود و شهادت خویشان و یاران خود رضا داد، تا ما را در دنیا از ضلالت و کژراهی و در آخرت از عذاب الهی برهاند؟ او آن تشنگی عظیم را پذیرا شد تا ما شیعیان او به تشنگی قیامت گرفتار نیائیم و از شراب شیرین بهشت محروم نمانیم. او این همه بلا و مصیبت را پذیرفت تا شریعت زنده بماند و امت به ضلالت نیفتد. بنابر این ما که خود را امت او و شیعه او می پنداریم، به حکم قانون "چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی" باید آن همه ایثار و فداکاری او را پاس بداریم. آیا قانون عشق و وفا و حقوق دوستی و صفا جز این است که ما نیز هر چه میتوانیم در راه او و برای او ایثار و فداکاری کنیم؟ اگر چه ما هر گز نمی توانیم حقی را که او بر ما دارد به درستی بگزاریم حتی اگر خویش را فدائی و قربانی او سازیم زیرا نفس قدسی آن عزیز خدا کجا و نفوس کوچک مایه و آلوده ما کجا؟ مگر نه اینکه نفس شریف آن بزرگ به منزله نفس قدسی حضرت رسول (صلی الله علیه و اله و سلم ) است؟ کلمات کلیدی : |
بسم الله الرحمن الرحیم |
گزارش نصب این نوشته بر روی کتیبه چهل نکه اربعین 1433 حماسه حسینی از زبان رقیه خاتون جس وقت یزید کا دربار ختم ہوا اور قیدی بھیجے گئے تو اس کی محل سرا کے پاس ایک خرابہ تھا، ٹوٹا ہوا مکان تھا اس کا حکم یہ تھا کہ یہ قیدی وہاں بھیج دئیے جائیں? آج بھی وہاں آثار نظر آرہے ہیں کہ کہاں محل سرائے یزید تھی? دنیا مٹ گئی، یزید مٹ گیا لیکن اس بچی کی قبر آج بھی باقی ہے? |
زینب استوار ترین ستون خیمه گاه عاشورا و چه ستودنی است بانوی اسلام. کلمات کلیدی : |
سلام بر حسین و اربعینش، سلام برزائرانش کلمات کلیدی : |
از فراز تل به خود می نگرم ناگهان از دور دست صدای زمزمه ای مرا از خود بیخود کرد کلمات کلیدی : |
این روزهای آخر پیر و خمیده ام کرد ای هستی زینب،دوریت شهیدم کرد،با دست های بسته از کربلا رفتم،پاشو بپرس از من بی تو کجا رفتم،یادته او لحظه آخر که برات می خوندم ،کجا میخواهی بری،چرا منو نمی بری حسین ،این دم آخری، چقدر،شبیه مادری،حالا منم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن،منم مثل بقیه پرپرت شدم پاشو نگاه کن،عزادار سه ساله دخترت پاشو نگاه کن،من موندم و گریه ،من موندم ناله؛دوریت برای من ؛انگار چهل ساله،وقتی با سر نیزه ،دشمن منو می برده،دیدم روی نیزه ،لبهات تکون میخوند،روی نیزه تا میدیدم بازه چشات می خوندم ؛ قرار منون چی شد؟ که بی قرار هم باشیم حسین،هر چی که پیش آمد باید ، کنار هم باشیم،حسین،به زیر تازیونه ها، پرم شکست پاشو نگاه کن،کنار نیزه و سرت ، سرم شکست ،پاشو نگاه کن،حالا منم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن،منم مثه بقیه پرپرت شدم پاشو نگاه کن،منم مثل بقیه پرپرت شدم،پاشو نگاه کن،عرادار دخترت شدم،پاشو نگاه کن،ادته او لحظه آخر که برات می خوندم ،کجا میخواهی بری،چرا منو نمی بری حسین ،این دم آخری، چقدر،شبیه مادریٍ،اینقدر دلم خونه که گفتنش سخته،روزهایی رو دیدم که دیدنش سخته،یک شب تو آتیش خولی ، سرت جا مونده،یک روز تو ویرونه یک دخترت جا موند،یادته اون روز که من از مرکبت جا موندم،آهسته تر برو ،بزار منم،یاهات بیام، حسین ،دیگه نمیکشه پاهام، که پا به پات بیام،حالا پاهام با دیدنت چون گرفت پاشو نگاه کن، به احترامت آسمون بارون گرفت پاشو نگاه کن،کرب و بلا دوباره بوی خون گرفت پاشو نگاه کن،حالامنم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن، منم مثل بقیه پر پرت شدم پاشو نگاه کن، چنگیدم به نفس های آتشینم ، بعد از تو سالار نیزه نشینم کلمات کلیدی : |