ای شیعه بزن ناله و فریاد امشب از غربت آن غریب کن یاد امشب مسموم شد از زهر، جواد بن رضا در حجره ی در بسته ی بغداد امشب ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل از روی شوق در ره جانانه جان سپرد
دل اگر دیده به دلدار نبندد چه کند دیده گر از کَرَمت بار نبندد چه کند تا دلِ سوخته را مثل تو دلداری هست دل اگر دیده ز اغیار نبندد چه کند دارد آن خاک، قدومت که ندارد کعبه زائرت حِرز به دیدار نبندد چه کند دل ز هر کس، به خدا حُجبِ نگاهت بِبَرد مِهرت آئینه به رخسار نبندد چه کند دلبری چون تو که دل هاست گرفتار غمش چشم، بر چشم گرفتار نبندد چه کند کیست شایست? مدح قدِ سَروِ تو رضا دل دخیلِ قدم یار نبندد چه کند سائلت وقت عبور تو ز بازارِ نظر راه، با چشم خریدار نبندد چه کند تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو ای همه عالم امکان شده سرگردانت وی سرِ خوان ولای تو همه مهمانت همه افلاک به زیر قَدَمت ریگِ رَهَند هم? کون و مکان ریزه خور دستانت پِلک مستانه چو بر هم بِنَهی شب گردد دیده چون باز کنی روز شود حیرانت سایه بر سر فِکَن ای دود? زهرا و علی دودمان تو نظر دوخته بر چشمانت پار? جان پدر! کوثر ثانیِ رسول! مادرت مَحوِ ز بر داشتنِ قرآنت چون به توحید گشودی لب شیرینت را ((مَلک از هر سخنت بُرد دُر غلتانت)) انبیا کارگزار ره نورانیِ تو پاسبانان مقرّب همگی دربانت تو رضایی و خدا روحِ رضامندیِ تو می سِزَد سجده به اسماء خداوندیِ تو حاج محمود ژولیده
کلمات کلیدی : |