حسین... این بوی غریب که هر چه پیش میرویم بیشتر می شود، حسین من، شما بگو از چیست؟ بوی کربلا که نیست، حسین جان؟؟؟؟! السلام علی الحسن (ع) و علی علی بن الحسین (ع) و علی اولاد الحسین (ع) و علی اصحاب الحسین (ع) و لعنت الله علی اعدائهم اجمعین ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله والمستضعفین من الرجال والنساء والولدان الذین قالوا ربنا اخرجنا من هذه القریه الظالم اهلها ..."در ملکوت ما لکم، ما لکم پیچیده است. این چه وصعی است؟؟ رقیه جان اینجا یک نفر شبیه توست!!!! خدایا چه وصفی است محرم امسال شب سوم محرم به نام دردانه ابی عبد الله نامیده شده و چه سه ساله هایی امسال در محرم الحرام قربانی شدند به چه گناهی؟؟؟ خانم سه ساله شبیه فاطمه زهرا س چقدر میشوزم از این همه مصائبی که ظالمین دون صفت بر شما روا داشتند امروز عکسی از یک کوچو لوی مسلمان غزه دیدم که ناگهان بی اختیار به یاد شما و کبودی صورت و پاهای پر زخم نازنین شما افتادم دلم ریش از این همه ظلم شد اَعْظَمَ اللّهُ اُجُورَنا وَاُجورَکُمْ بِمُصابِنا بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ کلمه رقیه ، در اصل ارتقاء به معنی «صعود به طرف بالا و ترقی»است. هست روز گار ی که تورا زخم ها روا داشتند چه بی شرمانه شکستند دل مادرم زهرا را وقتی به روی تو جون او سیلی زدند از کودکی عهد بستم با خودم که یک روز بگیرم انتقام سیلی تورا از دشمن ات نوگل باغ ابی عبد الله ای نازنین عمو هنوزعمه در دمشق نزد تو است شاید میخواست با بودنش اثبات وفای عهد با امام و مقتدا ی کند نازک برگ گلم نترس ای شبهه فا طمه س مهدی عج خواهدآمد و درد تو را دوا کند یا رب در این شب شورو شیدایی حسین ع درد دل سادات را به ظهور حجت ات دوا نما (س_ع )دی ماه 87 وهب لنا را فعته ورحمة و رافة و دعائة و خیر ما تنال به سعة من فضلک فوزا عظیما اللهم اجعل صلواتک و صلوات ملائکتک و حملة عرشک و جمیع خلقک و سمائک و ارضک و انبیائک و رسلک على محمد و آل محمد کلمات کلیدی : |
چشمهای بیدار هوشیارانند برای به خون کشیدن تو کودکم همه دنیای استبداد کمر بسته است و من با اندیشه برای فردای بهتر از تو با قلمم حمایت میکنم رهبر اگاه و فرزانه انقلاب:سران کشورهای عربی چه جوابی در برابر رسولالله دارند؟ با ذکر این فرمایش مقام معظم رهبری رسالت من و شما خواهر و برادر مسلمان و پیرو مکتب شریف اسلام و آزادگی دیگر مشخص است بشتابید که تا زه ره نمانیم .
لذا از همه دوستان خواهشمندم در ابراز همدردی و اگاهی بخشیدن به جوامع بشری قلم هایشان را بردارند و انچه را که باید بنویسند ان تنصرو الله ینصر کم و یثبت اقدامکم کلمات کلیدی : |
خدا
و زمانی که به نغمه های دلنواز اذان را در گوشم جاری شد به گمانم تمام ذرات وجودم به یک باره تسلیم عشق تو شد. واما نمی دانم چه شد که الان این دل به بند مادیات دنیایی اسیر گشته؟ خدا یا اگر عاشقم می کنی تنها مرا اسیر عشق خودت کن که تشنه وصل تو باشم و عشق نا متجانس دنیوی را از نهادم بردار و بر دلم عشق محبانت را هک کن تا به نشان گمراهی دل نمیرم. خدایا تو مرا خلق کردی و به من همه چیز عطا کردی ،در همه حال وجود بی مقدار رم را در حمایت خود قرار دادی. و روزهایی که در این دنیا در خلوت تنهایی بسر می بردم تنها فا نوس کوچه تنهای و خانه دلتنگی هایم بودی. خدا یا تو خود به من آموختی که چگونه نفس بکشم و چگونه با عشق به دیدارت روزهارا با امید زند گی را سپری کنم. خدا یا تو درهای معرفت شناخت خودت را برویم باز کن و زنجیر های هوی و هوس را از پا هایم بگسل ؛ چرا که مشتاق حرکت به سوی تو شدم. ای خوشا آن دمی که بال هایم توان پرواز به سوی حریم آسمانی و بارگاه ملکوتی تو را تا پیشگاهت پیدا کند. ای دوست و ای رهگذر !!!!اگر روزی بر قاب خالی این بند بریده ؛گذری می کنی بدان که شادم روزی که خالی از خود و پر از او شده باشم. برایم دعا کنید تا گنجایش تهی شدن از خود را داشته باشم. کلمات کلیدی : |
در این روزهای سرد و در زیر آسمان آبی هر روز اتفاقها و ماجراهای جدید پیش می آید و لی حکایت دل ودلبران از هر حکایت و ما جرایی شنیدنی تر و دلنشین تر خواهد بود شما هم بفرمایید مطالعه کنید کلمات کلیدی : |
ترسیدم از گناهی نکرده ترسیدنی بچه گانه درنبود آب و دانه ترسیدم از بی تو تنها بودن در سر راه مردمان تند رو سنگ صبور بودن ترسیدم از کنایه های زنده دار شبگرد ترسی به اندازه چهل سال و اندی مرگ دوستان اسپند برایم دود کنند شاید بریزد ترس یک تنهای شبگرد ترسیدم از انچه مرا بی دین لقب دهند یا برای گناه نکرده کافر شمارند مرا سالی گذشت در پس خاطرات شبها و سحر ها بیت الغزلی جور نشد برای درمان این دردها شبرو به این تن تبدار هزار زخم زد زخمی که تا نشانی صبح را از لای زخم های دل چاک پیدا کند آماده بود دلم برای قربانی شدن اما مجال برد طاقت از کفم تیری به وسعت نا سزای دوست نیش زد از روی محبت زددل مرا دوستان همراه گویی تاریخ بازگشته است می ترسیدم خدا حافظی بگیرد مجال دلم هر چند که جایی نیست در مرا برای حضور پس ای مرگ؛ شانه هایت را برای دستان دلم باز کن ترحیم ویژه کلمات کلیدی : |
مباهله تنها راهی که برای اثبات حقیقت می ماند مدینهاولینباریاستکهمیهمانانیچنینغریبهرا بهخود میبیند. کاروانیمتشکلاز شصتمیهمانناآشنا کهلباسهایبلند مشکیپوشیدهاند، بهگردنشانصلیبآویختهاند، کلاههایجواهرنشانبرسر گذاشتهاند، زنجیرهایطلا بهکمر بستهاند و انواعو اقسامطلا و جواهراترا بر لباسهایخود نصبکردهاند. وقتیاینشصتنفر برایدیدار با پیامبر، وارد مسجد میشوند، همهبا حیرتو تعجببهآنها نگاهمیکنند. امّا پیامبر بیاعتنا از کنار آنانمیگذرد و از مسجد بیرون همهیأتمیهمانو هممسلمانان، از اینرفتار پیامبر، غرقدر تعجبو شگفتیمیشوند. مسلمانانتاکنونندیدهاند کهپیامبر مهربانشانبهمیهمانانبیتوجهیکند. بههمیندلیل، وقتیسرپرستهیأتمسیحی، علتبیاعتناییپیامبر را سؤالمیکند، هیچکداماز مسلمانانپاسخیبرایگفتنپیدا نمیکنند. تنها راهیکهبهنظر همهمیرسد، ایناستکهعلتاینرفتار پیامبر را از حضرتعلیبپرسند، چرا کهاو نزدیکترینفرد بهپیامبر و آگاهترین، نسبتبهدینو سیرهو سنتاوست. مشکل، مثلهمیشهبهدستعلیحلمیشود. پاسخاو ایناستکه: «پیامبر با تجملاتو تشریفات، میانهایندارند؛ اگر میخواهید موردتوجهو استقبالپیامبر قرار بگیرید، باید اینطلاجاتو جواهراتو تجملاترا فروبگذارید و با هیأتیساده، بهحضور ایشانبرسید.» اینرفتار پیامبر، هیأتمیهمانرا بهیاد پیامبرشان، حضرتمسیحمیاندازد کهخود با نهایتسادگیمیزیستو پیروانشرا نیز بهرعایتسادگیسفارشمیکرد. آناناز اینکهمیبینند، در رفتار و کردار، اینهمهاز پیامبرشانفاصلهگرفتهاند، احساسشرمساریمیکنند. میهمانانمسیحیوقتیجواهراتو تجملاتخود را کنار میگذارند و با هیأتیساده وارد مسجد میشوند، پیامبر از جایبرمیخیزد و بگرمیاز آناناستقبالمیکند. شصتدانشمند مسیحی، دورتادور پیامبر مینشینند و پیامبر بهیکایکآنها خوشامد میگوید. در میاناینشصتنفر، کههمهاز پیرانو بزرگانمسیحینجرانهستند، «ابوحارثه» اسقفبزرگنجرانو «شرحبیل» نیز بهچشممیخورند. پیداستکهسرپرستیهیأترا ابوحارثهاسقفبزرگنجران، برعهدهدارد. او نگاهیبهشرحبیلو دیگر همراهانخود میاندازد و با پیامبر شروعبهسخنگفتنمیکند: «چندیپیشنامهایاز شما بهدستما رسید، آمدیمتا از نزدیک، حرفهایشما را بشنویم». در ادامه اطلاعات بیشتری در این مورد در اختیار شماست امروزه چطور با پیامبر (ص)و اهل بیت و اصول و مبانی اسلام مباهله می شه؟؟؟ ادامه مطلب... کلمات کلیدی : |
همه لنگه کفش هایم را برای رمل تو نگه داشته بودم و امروز همه را به سوی شیطان هدف گرفته ام دستهایم را ببندید اما دیگر شیطان را بی ابرو کرده ام منتظر الزیدی یا هر کس که مرا بنمامید من همان سفیر مرگ تو و مبارزی هستم با لنگه کفشم مرا اگر چه دست بسته اید اما!! برای همیشه دهانت را نشانه رفته ام خدای من خدای ابراهیم است و برای همیشه تورا رمی میکنم ای شیطان لنگه کفش هایم را بردار برادرم قهرمان منتظر الزیدی کلمات کلیدی : |