جلسه نقد سوم خرداد
***پیش نقد : در روز سوم خرداد، روز ملی ایثار مقاومت و پیروزی وبلاگ نویسان جلسات نقد وبلاگی در جمعی صمیمی و مثل همیشه پر انرژی ، میزبان جانباز وبلاگ نویس ، خانم فاطمه موسوی از شیراز ، نویسنده ی وبلاگ با ارزش ( سجاده ای پر از یاس ) بودند . خانم فاطمه موسوی پس از گرامیداشت مقام حضرت فاطمه زهرا(س) و یاد وخاطره شهدا خود را اینگونه معرفی کردند :فاطمه موسوی متولد آذرماه 1344در خانواده مذهبی در شهر شیراز به دنیا آمدم، دانشجوی انصرافی رشته حسابداری هستم، از کودکی علاقمند به نوشتن بودم اما با آشنایی با فضای سایبری و در ادامه نوشتن شعر و خاطراتم در این فضا سعی و تلاش کردم بنا به ضرورت ایجاب شده قلم بزنم. وی آغوش باز وبلاگ نویسان مخصوصا دختران و به خصوص دختر خود را دلیل روی آوردن به وبلاگ نویسی عنوان کرد و گفت: دغدغه من برای بودن در کنار دخترم هنگام استفاده از اینترنت برای اینکه بیاموزم و مشوقش باشم مرا با عرصه وبلاگ نویسی آشنا ساخت. خانم موسوی با اشاره به اینکه در سایر کشورها وبلاگ نویس 70-80 ساله هم داریم گفت:این در ایران جا نیفتاده و برای بعضی جالب است که یک مادر وبلاگ نویسی می کند. ***گزارش نقد : در مورد آخرین پست و دوستتان و سایر وبلاگهایتان توضیح بدهید.؟ حدود 18 وبلاگ دارم و سجاده ای پر از یاس که در آن از دفاع مقدس می نویسم از همه شان برایم عزیزتر است. سجاده ای پر از یاس را وبلاگ مفیدی میدانم چون مطالب برای استفاده دیگران زیاد دارد. سعی کردم در مورد دغدغه هایی که در رابطه با جوانان به آن می رسیدم بنویسم تا مورد استفاده جوانان باشد، بعنوان مثال مطالبی در رابطه با حجاب و اشعار حافظ و سعدی نوشته ام که پاسخ به دوستان جوان بود. اینکه این مسافت را آمده اید نشان می دهد به کارتان علاقه دارید و تخصصی پیش می روید، به نظر من نوع گفتار در وبلاگهای مذهبی مهم است که جاذبه و دافعه نداشته باشد، دیدگاه شما در رابطه با این نوشته ها چیست؟ ما نیاز داریم در هر سنی هستیم یاد بگیریم و بتوانیم آموزش بدهیم، ارتباطاتی که در جامعه بوجود آمده بر اساس همین نیازهاست. نیاز است که ما همراه جوانانمان پیشرفت را حس کنیم و من افتخار میکنم که در کنار خانه داری از اتفاقات روز دنیا خبر دارم چون کوچکترین اتفاقی که می افتد در فضای مجازی می پیچد. خیلیها خاطرات دفاع مقدس را می نویسند ولی نوع نوشتارشان به گونه ای نیست که به درد جوانان بخورد، به عنوان مثال شما در مورد حجاب و نماز خوب نوشته بودید ولی بعضی پستهای وبلاگتان مانند سخنرانی بود و قابل استفاده نبود، نظرتان در این رابطه چیست؟ دیدگاه افراد، مختلف است و من سعی داشتم برای سلیقه های مختلف مخاطبینم بنویسم البته بیشتر سعی می کردم برای جوانان بنویسم. وقتی می بینید یک آیه یا حدیث را نوشته ام و در موردش توضیح داده ام اینجا احساسات خودم را نوشته ام ، یکی از کاربردهای وبلاگ همین است که انسان احساسات خودش را برای مخاطبش افشا کند. به عنوان مثال چند سال پیش جوانی 28 ساله به من گفت امسال اولین سالی است که روزه می گیرم و من در پاسخ حدیثی از امام صادق(ع) و ذکری که برای نزدیکی به ائمه بود نوشتم که تاثیرش را بر روی وی و بازگشت اعتقادیش را دیدم و نظرات متعدد مخاطبین هم این را نشان می داد. یکی از پستهایتان به نام نیایش بود، وقتی نیایش را می نوشتید چه حسی داشتید؟ گاهی دل انسان زنگار می بندد و از وجود دیگران غافل می شود، من هم آن زمان یک احساس بارانی در وجود خودم حس می کردم ومانند سایر احساساتم سریع آن را در وبلاگ گذاشتم تا ببینم دیگران راجع به حسم چه نظری دارند. اکثر پیوندهایی که در وبلاگتان گذاشتید باز نمی شوند و این اعصاب آدم را خورد می کند، چرا باز نمی شوند؟ تا به حال باز می شده اند، یا از تغییر قالب بوده یا لینکهایی که باز نمی شده اند مصاحبه بوده اند و خبرگزاریها امکان مشاهده شان را گرفته اند، ان شالله سر میزنم و در اسرع وقت درستشان میکنم پست آخرتان نشاط خاصی دارد، دلیل این نشاط چیست؟ من با دخترم مانند خواهر می مانیم و به فضای جوانان نزدیک هستم، این خاطره را تا به حال ننوشته بودم. وقتی حاج صادق آهنگران به شیراز امده بودند خاطره یکی از خواندنهایشان را یادآوری کردم، گریه شان گرفت و گفتند چرا اینها را نمی نویسید تا به دست جوانان برسد، تا یکسال پیش من هم مانند خیلیها فکر می کردم گفتن این خاطرات ریا می شود اما از پست دالان بهشت شروع کردم به نوشتن خاطرات دفاع مقدس، آن روز نیز همسرم خاطرات خرمشهر را در منطل می گفتند و من دقیقا یادم مانده بود، نشاطش هم بخاطر این بود که برای اولین بار این خاطره را بازگو می کردم. شما خودتان را معلم می دانید ومی خواهید که دیگران از مطالبتان استفاده کنند، چند وقت پیش خبری آمده بود که کشور ایران با اینکه مردمش مسلمان هستند دارای بیشترین هرزگردها هست، به نظر شما چرا سایتهای مذهبی و دینی جذابیت و کشش ندارند تا اینها را جذب کنند؟ خانواده ها در این رابطه مسئولیت مهمی دارند، دخترم وقتی فضا را اینطور دید گفت مادر بیا با هم وارد شویم، خیلیها نسبت به استفاده جوانانشان از اینترنت دغدغه ندارند، متاسفانه در ایران ما فضاسازی نشده است و آگاهی نسبت به اینترنت در خانواده ها کم است. من خانواده را مقصر نمی دانم، مسئولین را مقصر می دانم، از جواب سئوال من منحرف نشوید مسئولین هم خودشان پدر ومادر هستند و دغدغه شان از اینجا باید شروع شود. در تهران همه نوع قشر با همه نوع فرهنگ هستند، شما که دغدغه تان اسلامی و مذهبی است جاذبه و دافعه را چطور می بینید؟ ما ایرانیها با هر مسلک و مذهب دوست نداریم جوانانمان منحرف باشند، درست است که جمهوری اسلامی باید فضا را آماده کند اما خودتان که می دانید فضای سایبری چقدر باز است و این فضاسازی به راحتی ممکن نیست، به عنوان مثال دیدید که در فضای مجازی ما اولین ارتش سایبری راه افتاد و با برخورد با مضلین ،چقدر پدر و مادرها احساس آرامش کردند. ما نیز مسئولیم مثلا در قبال این مسئولیت من در وبلاگها و تالارها سعی کرده ام بحث های مورد نیاز جوانان مانند ازدواج ، موفقیت و ..را مطرح کنیم، ما دوستدار جوانان هستیم به خصوص جوانانی که علاقمند به یادگیری هستند نه آنان که پرخاشگری می کنند. من الان با این نکاتی که گفتید فهمیدم اشتباه کار کجاست و سعی میکنم طوری طوری بنویسم که همه استفاده کنند. بعضی مذهبی نویسها خیلی ضعیف کار میکنند و فقط به کپی پیست کفایت می کنند، بعضی هم به گونه ای زیبا می نویسند که که از ده تا سخنرانی بیشتر اثر می گذارد همانطور که گاهی یک معلم ریاضی یا زبان می تواند اثرگذاری بیشتری نسبت به مسئولین فرهنگی داشته باشد. بسیاری از جوانان که دسترسی به اینترنت در منزل ندارند در مدارس با جوانان نامناسبی آشنا می شوند و چیزهایی بهشان دیکته می شود و همان را تکرار می کنند، الان رسانه های ما بدترین چیزها را اشاعه می کنند مثلا همان صداوسیما با برنامه های مزخرفش جوانان را به ابتذال می کشد، به نظر شما به عنوان یک مادر در برابر این چه باید کرد؟ خانواده ها باید مسئولیت پذیر باشند و قبول زحمت کنند، مانند انجمن اولیا و مربیان در مدارس، متاسفانه بیشتر چیزهایی که جوانان ما را هدف می گیرد عاملش کم کای پدر و مادرهاست. جبهه و جنگ و دفاع مقدس به ظاهر تمام شده، آیا بعد از آن سعی کردید در جبهه های دیگری شروع به کار و ادامه دادن جهاد نمایید؟ آیا توانسته اید به شکل جوان پسند و شاداب کار کنید یا نه؟ جنگ بهشتی بود که دالانی داشت و دالانش جبهه بود، شادابی و دغدغه و روحیه ایثار و فداکاری بین بعضی از آن رزمندگان دیده می شود که فضای مجازی را سنگر می دانند و در برابر ناتوی فرهنگی مقاومت کرده اند. بعد از جنگ سعی کردم در فضای کاری که در امداد داشتم ادامه دهم اما نتوانستم، سعی کردم فرزند از دست داده ام را فراموش کنم و با جانبازی همسرم کنار بیایم و همراهی اش کنم، اولین سنگرم سنگر خدمتگزاری به همسر و خانواده ام بود و به دلیل نظامی بودن همسرم سعی کردم کنار فرزندانم باشم وحتی مربی کودکستان شدم تا آن روحیه را از دست ندهم. سنگر دومم تدریس بود و به این امید که بتوانم وارد جامعه شوم و خدمت کنم وارد این سنگر شدم اما به دلیل قبول شدن در دانشگاه نتوانستم برم. از سال 81 با کامپیوتر و اینترنت آشنا شدم و سعی کردم وظیفه ام را در این فضا انجام دهم، من از جوانان نشاط می گیرم و احساس می کنم پدر ومادرها باید کنار جوانانشان باشند اما متاسفانه برای بعضی از جوانها فضایی پیش آمده که احساس می کنند که والدین موی دماغشان هستند. متاسفانه مانند سایر مباحث فقط مشکلات گفته شد و راهکاری ارائه نشد. شما به عنوان فردی که دفاع مقدس را درک کرده اید فکر می کنید چگونه باید دفاع مقدس را به جوانان عرضه کد که قابل استفاده باشد؟ چکار باید بکنیم که وبلاگ ما جذابیت داشته باشد و قابل هضم باشد؟ وقتی طنز و خنداندن و شاد کردن جوانان را جذب می کند چرا با زیر سئوال بردن دفاع مقدس این کار را بکنیم؟!! این به دغدغه های کارگردانان برمی گردد، حاضرین دفاع مقدس کنار کشیده اند و از ترس ریا شدن از ارائه نکات دفاع مقدس پرهیز می کنند، اشتباه از ما بوده و برای جبران همین اشتباه بود که وارد این عرصه شدم.، طرز بیان واقعیات جبهه خیلی موثر است، می توان خاطرات را طوری گفت که جوانان لذت ببرند و هضم کنند. بعضی خاطره های دفاع مقدس که نوشته می شود خاطه بافی است و باید اینها را نقد کرد و من به کارگردانان اعتراض دارم که چرا از خاطرات ما استفاده نمی کنند و به خاطره بافی ها مراجعه می کنند. شما به عنوان فرد مذهبی نظرتان راجع به فیلمهای الان و سریالها چیست؟ من کارگردانان را تحسین می کنم، با توجه به امکاناتشان فیلمها را خوب می سازند اما متاسفانه آن قلمهایی که کارگردانان استفاده می کنند بعضا ناقلم است و انگیزه های دیگری پشتشان است مانند درآمد. قرنطینه خودتان و همسرتان جانباز هستید، تفاوت جنگ ما با جنگهای دیگر معنویت آن بود و از دست دادن یا گرفتن خاک فرع آن بود، بعد از جنگ در عرصه جدید فرهنگی وارد جنگ شدیدف 18 وبلاگ دارید و از عدم مراجعه کارگردانان انتقاد کردید، آیا یکی از این 18 وبلاگتان به خاطرات دفاع مقدس اختصاص دارد؟ بله، سجاده ای پر از یاس که در پارسی بلاگ است من هیچ منتی سر هیچکس ندارم و آماده ام تا خدمتگزاری کنم، کتابم را نوشته بودم که در آستانه انتشار بود اما مشکلی پیش آمدومطالبم پاک شد. سختی جنگیدن بیشتر بود یا پرستاری از همسر؟ چرا نمی نویسید؟ هر دو شیرین است، دریکی از پست های اول وبلاگ بهترین آرزوهایم تقدیم تو باد در باره احساسم نسبت به این پرستاری نوشته ای دارم که انجا می تونید ببینید. این سخت تر است یا وبلاگ نویسی؟ یادآوری خاطرات سختی دارد، حضور در فضای نت هم سختی دارد اما برای من هر دو شیرین شده است آیا شده دیدگاه خودتان را به مخاطب تحمیل کنید؟ سعی کردم این کار را نکنم آیا نظرات مخاطب بر روی نوشته تان تاثیر داشته؟ بله، به بسیاری از نظرات هم جواب داده ام. رابطه نزدیک با دخترتان در روحیه و نوشته تان تاثیر گذاشته است؟ بله، با اشتیاق از ایشان یاد می گرفتم. به عنوان یک وبلاگ نویس بزرگ منش چه توصیه ای دارید؟ بهترین توصیه را قرآن دارد، رحماء بینهم و أشداء علی الکفار، باید طبق سفارش قرآن و امیرالمومنین با خودیها خوب باشیم. از عیبها و نقصهایم چیزی گفته نشد، ان شالله در آینده دوستان در نظرات بنویسند. کلمات کلیدی : |