X
تبلیغات
باز هم جا موندم - سجاده ای پر از یاس باز هم جا موندم - سجاده ای پر از یاس
امروز : شنبه 04 تیر 21 ، 2:11 عصر
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
باز هم جا موندم

این روزها همه از سفر راهیان نور می نویسند و حس و حال این سفر را قلم می زنند. اما اونهایی که  مثل بنده در مانده و جامانده شدن فقط با خاطرات قبل دل خوش میکنند.نمیدونم برای شما مخاطب گرامی پیش امده که چند جا دعوت شده باشید و انتخاب سختی پیش رویتان باشه که یکی رو انتخاب کنید . برای من اینطوری پیش آمد که تجربه سختی بود. از همه جا موندم . چند جا دعوت شدم که به جنوب اعزام بشوم ولی دریغ از یک سفر /شاید شهدا نمیخواهند به خاکشون پا بگذارم ولی واقعا سخته از جایی رانده شوی که برایت عین بهشت  هست.یادم به این قطعه افتاد
اگر دیر امدم مجروح بودم .......... خدایا کجا رفت اون روزهایی که توی اون هوا و اون روزگار شب رو صبح میکردیم و جان را به  هوای دیدارت هر دقیقه جلا میدادیم
کجاست اون روزگاری که لیاقت خدمتگذاری سربازانت را داشتیم . کجاست اون ساعاتی که به عطر خوش شهدا تیمم میکردیم؟

 





کلمات کلیدی :