X
تبلیغات
راهی شدن به راهی که او می کشاندت - سجاده ای پر از یاس راهی شدن به راهی که او می کشاندت - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : شنبه 103 آبان 26 ، 5:21 صبح
زبان خردمند در پس دل اوست ، و دل نادان پس زبان او . [ و این از معنیهاى شگفت و شریف است و مقصود امام ( ع ) این است که : خردمند زبان خود را رها نکند تا که با دل خویش مشورت کند و با اندیشه خود رأى زند ، و نادان را آنچه بر زبان آید و گفته‏اى که بدان دهان گشاید ، بر اندیشیدن و رأى درست را بیرون کشیدن سبقت گیرد . پس چنان است که گویى زبان خردمند پیرو دل اوست و دل نادان پیرو زبان او . ] [نهج البلاغه]
راهی شدن به راهی که او می کشاندت

ضمن تبریک میلاد یگانه منجی عالم بشریت حضرت حجت ابن الحسن (عج)

در روایاتى که از طریق شیعه و اهل ‏سنت نقل شده فضیلت هاى بسیارى براى عبادت و راز نیاز در شب و روز خجسته نیمه ‏شعبان بر شمرده شده است و این خود تمثیل زیبایى است از این موضوع که براى رسیدن به صبح  وصال موعود باید شب وصل با خدا را پشت‏ سرگذاشت، و تا زمانى که منتظر، عمر خویش را در طریق کسب صلاح طى نکند نمى‏تواند شاهد ظهور مصلح موعود باشد.

با توجه به اهمیت فراوانى که در روایات به شب نیمه ‏شعبان‏ داده ‏شده و حتى آن را هم پایه شب قدر شمرده‏اند، در این مجال برخى از روایت هایى را که در بیان مقام و منزلت این شب روحانى وارد شده‏اند مورد بررسى قرار مى‏دهیم. باشد تا خداوند ما را به عظمت این شب مقدس واقف گرداند و توفیق بهره‏ بردارى از برکات آن را عطا فرماید:

از پیامبر گرامى اسلام صلى‏الله ‏علیه ‏و آله، در زمینه موضوع محل بحث روایت هاى بسیارى نقل شده که یکى از آنها به این شرح است:

« شب نیمه شعبان در خواب بودم که جبرییل به بالین من آمد و گفت: اى محمد! چگونه در این شب خوابیده‏اى؟ پرسیدم: اى جبرییل! مگر امشب چه شبى است؟ گفت: شب نیمه شعبان است. برخیز اى محمد! پس مرا از جایم بلند کرد و به سوى بقیع برد، در آن حال گفت: سرت را بلند کن! امشب درهاى آسمان گشوده مى‏شوند، درهاى رحمت‏ باز مى‏گردند و همه درهاى خشنودى، آمرزش، بخشش، بازگشت، روزى، نیکى و بخشایش نیز گشوده مى‏شوند. خداوند در این شب به تعداد موها و پشم هاى چارپایان - بندگانش را از آتش جهنم-  آزاد مى‏کند. امشب خداوند زمان هاى مرگ را ثبت و روزی هاى یک سال را تقسیم مى‏کند و همه آنچه را که در طول سال واقع مى‏شود نازل مى‏سازد. اى محمد! هر کس امشب را با منزه داشتن خداوند (تسبیح)، ذکر یگانگى او (تهلیل)، یاد بزرگى او ( تکبیر)، راز و نیاز با او ( دعا)، نماز، خواندن قرآن، نمازهاى مستحبی (تطوع) و آمرزش خواهى (استغفار) صبح کند، بهشت جایگاه و منزل او خواهد بود و خداوند همه آنچه را که پیش از این انجام داده و یا بعد از این انجام مى‏دهد، خواهد بخشید ... » (1)


دلت به گریه های شبانه و بی بهانه  عادت کرده  و چشمهای گنهکارت به باردین خو گرفته

 سحرها جایی برای فرغت تنهایی ات شده و خط سپیده.... امیدی به آمرزش ات

چطور میتوان بخندی در حالی که نتوانستی کسی را خوشحال کنی و لبخند رضایت بر لبان هیچ یتیمی نگذاشتی

برای همین است که نمیخواهی خودت را یک مسلمان واقعی بدانی؟

شبهای جدت با انبان نان و خرما به دوش کشیدن در کوچه پس کوچه های تاریک شهر طی شد ..و تو چه کرده ای؟

هر روز و شب این حرف دلم است... و غافل از احوال دل خویشتن

خدای من  مرا در یاب...

ساعت پاسی از نیمه شب بود بزرگواری زنگ زد و فرمود خانم سادات الان در حرم آقا علی ابن موسی هستم

هر چند ایشان با مسیج خبر زیارت و دعا گویی و لطفشان را نسبت به بنده حقیر ابراز میداشتند

اما ین بار گوشی رو طرف مرقد آقرار داده بودند تا خودم از اقا طلب رزق و لطف کنم...

بعد از سلام گفتم آقای خوبم نیک میدانی که چه میخواهم و  چقدر مشتاق زیارت و پای بوسی ام

آقا انگار امسال به من سهمیه ندادی...!!!1 آقا چی میشه به حرمت راهم بدی؟؟؟

بعدشم چند تا دعا برای همه مخصوصا برای جوانتر ها کردم ... وعلی الخصوص اونهایی رو که میشناختم

فردا صبح دعوت رسید... سه شب بعد مشهد بودیم

راسته میگن پنجره فولاد برات کربلا میده....

هر چند ماجرای ثبت نامم برای کربلا و شرکت در کاروان از بلاگ تا کربلا شبیه همین زیارت مشهد الرضا شد

اما با رفتنم پیش آقا علی ابن موسی و بعدشم حضرت معصومه عمه جان .. این قدر مسلم تر شد...

خدا و ائمه فرصت دادند به نزد جد غریب و ارباب بی کفنم مشرف بشوم تا شاید  این تن را در زمزم اهل بیت شتسشو یی دهیم

باور بفرمایید که هنوزم در رویای رسیدن به حرمش سر میکنم... و ان شا الله تا رسیدن به مقصد و حریم اش آنچه برایم واصل شد به نظر دوستان هم خواهم رسانید

همسفران از بلاگ تا کربلا را از دعای خیر فراموش نفرمایید


در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم

اصلا به تو برخورد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی‌ دریا

افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم

یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

از زندگی بی تو گریزانم و بیزار

آنقدر که بگذار بمیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد !...چه جای نگرانی است؟

من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

دوستان اگر شاه طلبید و باز نگشتم ان شا الله حلال بفرمایید بدی هایم را





کلمات کلیدی :