این روزهای آخر پیر و خمیده ام کرد ای هستی زینب،دوریت شهیدم کرد،با دست های بسته از کربلا رفتم،پاشو بپرس از من بی تو کجا رفتم،یادته او لحظه آخر که برات می خوندم ،کجا میخواهی بری،چرا منو نمی بری حسین ،این دم آخری، چقدر،شبیه مادری،حالا منم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن،منم مثل بقیه پرپرت شدم پاشو نگاه کن،عزادار سه ساله دخترت پاشو نگاه کن،من موندم و گریه ،من موندم ناله؛دوریت برای من ؛انگار چهل ساله،وقتی با سر نیزه ،دشمن منو می برده،دیدم روی نیزه ،لبهات تکون میخوند،روی نیزه تا میدیدم بازه چشات می خوندم ؛ قرار منون چی شد؟ که بی قرار هم باشیم حسین،هر چی که پیش آمد باید ، کنار هم باشیم،حسین،به زیر تازیونه ها، پرم شکست پاشو نگاه کن،کنار نیزه و سرت ، سرم شکست ،پاشو نگاه کن،حالا منم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن،منم مثه بقیه پرپرت شدم پاشو نگاه کن،منم مثل بقیه پرپرت شدم،پاشو نگاه کن،عرادار دخترت شدم،پاشو نگاه کن،ادته او لحظه آخر که برات می خوندم ،کجا میخواهی بری،چرا منو نمی بری حسین ،این دم آخری، چقدر،شبیه مادریٍ،اینقدر دلم خونه که گفتنش سخته،روزهایی رو دیدم که دیدنش سخته،یک شب تو آتیش خولی ، سرت جا مونده،یک روز تو ویرونه یک دخترت جا موند،یادته اون روز که من از مرکبت جا موندم،آهسته تر برو ،بزار منم،یاهات بیام، حسین ،دیگه نمیکشه پاهام، که پا به پات بیام،حالا پاهام با دیدنت چون گرفت پاشو نگاه کن، به احترامت آسمون بارون گرفت پاشو نگاه کن،کرب و بلا دوباره بوی خون گرفت پاشو نگاه کن،حالامنم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن، منم مثل بقیه پر پرت شدم پاشو نگاه کن، چنگیدم به نفس های آتشینم ، بعد از تو سالار نیزه نشینم کلمات کلیدی : |
امروز : چهارشنبه 103 آذر 28 ، 1:32 عصر
حالامنم شبیه مادرت شدم پاشو نگاه کن