X
تبلیغات
سیدم! سرورم! ای کاش من فدائی تومی بودم، - سجاده ای پر از یاس سیدم! سرورم! ای کاش من فدائی تومی بودم، - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : چهارشنبه 103 آذر 28 ، 1:10 عصر
اساس دانش بردباری است . [امام علی علیه السلام]
سیدم! سرورم! ای کاش من فدائی تومی بودم،

آزارهائی که بر جسم امام وارد آمد و بی حرمتی هائی که درباره او و اهل بیت اوانجام گرفت، و غم و اندوهی که جان و دل زنان و فرزندان او را سوزاند، کدام دل را نمی لرزاند؟ کدام جان را نمی سوزاند؟ و کدام اشک را نمی جوشاند؟ از اینجاست که دوستداران و شیعیان آن بزرگ را می سزد، که در روزهای شهادت او، از روی همدردی با اهل بیت غم واندوهی در خور این مصیبت سنگین از خود نشان دهند، آنان را می سزد که در چنان اندوه و سوگی فرو روند که گویا این فاجعه برای خود آنان یا برای عزیزان آنان رخ داده است، مگر نه اینکه به فرموده پیامبر بزرگوار(صلی الله علیه و اله و سلم) او بر ما از خود ما سزاوارتر است؟ مگر نه اینکه آن بزرگوار این همه مصیبت و آزار را برای ما پذیرفت؟خویش را قربانی دین و فدائی امت ساخت*، به یتیم شدن دلبندان و عزیزان خود و اسارت دختران و زنان خود و شهادت خویشان و یاران خود رضا داد، تا ما را در دنیا از ضلالت و کژراهی و در آخرت از عذاب الهی برهاند؟ او آن تشنگی عظیم را پذیرا شد تا ما شیعیان او به تشنگی قیامت گرفتار نیائیم و از شراب شیرین بهشت محروم نمانیم. او این همه بلا و مصیبت را پذیرفت تا شریعت زنده بماند و امت به ضلالت نیفتد. بنابر این ما که خود را امت او و شیعه او می پنداریم، به حکم قانون "چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی" باید آن همه ایثار و فداکاری او را پاس بداریم. آیا قانون عشق و وفا و حقوق دوستی و صفا جز این است که ما نیز هر چه میتوانیم در راه او و برای او ایثار و فداکاری کنیم؟ اگر چه ما هر گز نمی توانیم حقی را که او بر ما دارد به درستی بگزاریم حتی اگر خویش را فدائی و قربانی او سازیم زیرا نفس قدسی آن عزیز خدا کجا و نفوس کوچک مایه و آلوده ما کجا؟ مگر نه اینکه نفس شریف آن بزرگ به منزله نفس قدسی حضرت رسول (صلی الله علیه و اله و سلم ) است؟
بنابر این ما چگونه میتوانیم حقی را که او برما دارد به درستی بگزاریم؟ جز اینکه بزرگواریهای او را به یاد آوریم و مصیبت و بلاهائی را که برای ما پذیرفته پیش چشم آوریم و از روی اخلاص وصفا بگوئیم:
سیدم! سرورم! ای کاش من فدائی تومی بودم، ای کاش که آن همه مصیبت و بلائی که تو دیدی من می دیدم، ای کاش فرزندان و عزیزان من به جای فرزندان و عزیزان تو شهید می شدند، ای کاش به جای جگر تو جگر من از تشنگی می تفتید، ای کاش آنهمه زخم و ضربه هائی که بر بدن تو وارد آمد ، بر بدن من وارد می آمد، ای کاش تیری که سینه شما را شکافت و جان شمارا گرفت،سینه من را می شکافت و جان مرا می گرفت،ای کاش زنان و دختران من به اسارت می رفتند و در کوی و بازار برده وار گردانده می شدند، اما بر زنان و دختران شما آن همه بی حرمتی نمی رفت . ای کاش می شد تا ما بلا گردان شما می شدیم.......
( برگزیده از کتاب سلوک عارفان، ایت الله ملکی تبریزی)





کلمات کلیدی :