بسم الله الرحمن الرحیم سر خوش ز سبوی غــم پنهانی خویشم تو ای نسیم جان فزا ، نگین حلقه ی وصال به شهر ما خوش آمدی فروغ چشمان ترم ، نگار من طلایه دار لاله ها گرفته بوی عطر خوش ،خانه من ز بوی پیراهن تو یوسف کنعان دلم ، ولی من خوش آمدی ترنم صدای تو ، روشنی نگاه تو دهد مرا امید و جان شوق تو داشت این دلم ، شور تو بود در سرم به شهر ما خوش آمدی ایهَ والشمس و الضحی دفتر شعر و مرحمت ، کتاب حسن و منزلت عالم علم و معرفت حجل شوند شکوفه ها ، به یک نظر زه چشم تو بهار من ، نگار من به شهر ما خوش آمدی ز هجر روی دوستان؛ دو چشم من خیس و تر است برای زحم این دلم نگاه تو چو مرهم است به خون نشست کودک من صد چاک شد جوان من قامت خواهرم ببین ، لاله ی پرپرم ببین لاله عزار من تویی خواهر پر کشیده ام ، اصغر نو رسیده ام اکبر سینه چاک من ،شوق تو داشت اکبرم برادر رشید من ، دلاور شهید من دو دست عباس یلم، چشمان عون و جعفرم چادر خاکی سرم ،خانه معراج و وصال نشان دهم به رهبرم گر چه تنم خراش خورد ، گر چه دلم دو چاک خورد جان چو تویی چه غم خورم رهبر و مقتدای من عالم دین و معرفت ، شوق وصال من تویی به صحن و در سرای من ، چو آمدی به شهر ما خوش آمدی سادات علوی / بهار 86
کلمات کلیدی : |
امروز : چهارشنبه 103 آذر 28 ، 1:26 عصر
نگار من خوش آمدی