از جمله فضیلترسول خدا صلی الله علیه و آله درباره امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: قال رسول الله علیٌّ مع الحقّ و الحقّ مع علیٍّ و لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض یوم القیامة .(1) «علی با حق است و حق با علی است، از هم جدا نمیشوند تا در حوض کوثر پیش من آیند.» و در نقل دیگر فرمود: علیٌّ مَع الحقّ و الحقّ مع علیٍّ و الحقّ یَدورُ حَیثُما دارَ عَلیٌّ .(2) علی با حق است، و حق با علی است، هر جا که علی برود حق هم با او میرود (یعنی علی علیهالسلام محور حق است.) ..الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایت امیر المومنین علی ع.. روزجمعه و روز آقا امام زمان وحرم سید علا الدین حسین س نماز و اجازهای ار آقا برای رفتن به پای بوسی جد بزرگوارشان. همه آمده بودند واقعا برای یک مادر تنهایی سفررفتن وهمسرو بچه هاش را با خود همراه نداشته باشه سخته و اون هم سفر زیارتی اقا امیرو المومنین پدر سادات وائمه هدی . خدا حافظی و چشم اشکبار ومشتاق بقیه صورت همه را خیس کرده بود. یک احساس غریب یک حسی که تا به حال در گذر این مسیر به بنده دست نداده بود شوق ،شورویا چیز دیگری نمیدانم ولی مسیر برایم مقدس شده بود انگار اینکه از همین حالا به جایی وصل باشیم .بله این همان مسیر سفر به جنوب بودمسیری که سالها برای رسیدن به کربلای ایران بود، و الان برایم راه رسیدن به همه آرزویم شده ؛خدایا شکر و سپاس.... چشم هایم را که می بستم نقش کو هها و طبیعت نقش نام صلوات و نام ائمه شده بود ،همه چیز تقدس خاصی به خود گرفته بود. و به قول روحانی کاروان برادربزرگوار معصومی که فرموند قدر بدانید چرا که این انتخاب بوده که آقامون قرعه به نام این جمع زده. در مورد خودم شک داشتم چرا که همه همسفران خیلی خصوصیات بارز تری داشتند ،بماند ..جای همه دوستان خالی بوددر طی مسیر همراه با حمع ادعیه وزیارات و مصیبت های ائمه هدای نمی گذاشت غیر از سیر کردن در این وادی به چیزی دیگر فکرکرد.بعداز گذشت ازکربلای ایران وسرزمین مطهری که به خون جوانان غیورمان آغشته شده بود به نزدیکی های نقطه صفر مرزی رسیدیم. روزشنبه مرز مهران» اینجا بود که اتفاق ناراحت کننده ای برای جمع ما پیش آمد..یکی ازخانواده هایی که همسفر ما بودند به مشکل قوانین مرزی برخوردند وبه دو فرزند دوقلویشان که به قولی سرباز مشمول حساب شدند اجازه عبور از مرز داده نشد البته این برای همه تعجب آوربود.و ما مرز وطن همیشه جاویدمان را با این ناراحتی ترک کردیم و به سوی نجف اشرف حرکت کردیم. بعد از گذشتن از مسیری سخت که بازرسی های عراقیها و امریکایها در فاصله های کوتاه این راه را سخت تر میکرد بالاخره چشممان به نور بارگاه مولایمان امیر الومنین بر فراز شهرنجف روشن گردید. ألسَلامُ علیکَ یا ولی الله، أَشهدُ أنکَ أوَلُ مَظلومِ وَ اولُ مَن غُصِبَ حَقَهُ، صَبَرتَ وَ احتَسَبتَ حَتی أتاکَ الیَقین، وَ أشهَدُ أنَکَ لَقیتَ اللهَ وَ أنتَ شهیدٌ، عَذَبَ اللهُ قاتِلَکَ بِأنواعِ العَذاب وَ جَدَدَ عَلیهِ العُذاب، جئتُکَ عارفاً بحَقِکَ، مُستَبصراً بِشَأنُکَ، مُعادیاً لِأعدائِکََ وَ مَن ظَلَمَکَ، ألقی عَلی ذالکَ رَبی إن شاء الله تعالی، إنَ لی ذُنوباً کثیرةَ فاشفَع لی عِندَ رَبِکَ یا مولای، فَإنَ لَک عندَاللهِ جاهاً عظیماً و شَفاعةَ، و قَد قالَ الله تعالی: " و لا یَشفَعونَ ألا لِمَنِ إرتَضی" دیگر طاقتی نمانده بود به هرحال نیمه شب به سوی حرم نورانی آقا و مولای مان امیرالمومنین علی ع حرکت کردیم جای همه دوستان خالی بود ابهت و معنویت بارگاه مولا صبر را از کف همه ربود بود صحن طلایی اینکه همه برای خود نوحه سرداده بودند بنده حقیر هم دست کمی از بقیه نداشتم یک مرتبه یادم به سفارشهای دوستان . اشنایان افتاد و بیشتر محزون شدم ، خدای من این چه بارگاهی ایست ؟؟؟ این همه عظمت و جلال و متانت مولا ادم را به وجد می اورد.نا خود آگاه دست بر سینه میزنی و اشعار منظوم می سرای و به حقیقت مولایی بی بدیل است علی و چه به جا سروده اند علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم به خدا قسم خدا را به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند چو علی گرفته باشد سر چشمهی بقا را مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را ولی همین که وارد درب حرم مولا می شوی اینقدر مهمان نوازی مولا افزون است که انگار در خانه خود به امن و امان وارد شده ای ای مولای بی بدیل من چقدر انتظار این لحظات را می کشیدم چقدر در خیال ورویا اینجا را برای خود تصور می کردم و هرگاه زائری برایم نقل حدیث اینحرم را می کرد چقدر مشتاق دیدار ات می شدم. ای پدر مرهبانی ها ؛ای بنده خاص بنده نواز و ای شاه گدا نواز مرا به بارگاهت ره دادی ولی مولایم با هزاران حاجت حاجتمندان منتظری که از ما درالتماس دعا داشتند خود دانی و بخشش و جود و کرمت زیبا خصال و بزرگ مرد و بزرگترین نشانه عدل خدا ؛ به خدایی خدا وند قسم که تویی امام و رهبرم و تویی انگه خداوند از او نسل امامت جهانیان را پای گرفت و نقش حکومتی از شما تا ابد بر پیشانی بشریت نقش بست. برو ای گدای مسکین در خانهی علی زن که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را بر استانه درب ضریح با صفای مولا همه به سجده افتادند چرا که در پیشگاه بزرگ ترین و شریف ترین حاکمی قرار می گرفتند که دیگر جهان چون ایشان بهخود نخواهد دید الا فرزند بزرگوار اش مهدی عج باز هم نتونستم سفرنامه را تمام کنم با اجازه شما پست بعدی و یا پست های بعدی زمانه بر سر جنگ است یا علی مددی مدد زغیر تو ننگ است یا علی مددی گشاد کار دو عالم به یک اشارت توست به کار ما چه درنگ است یا علی مددی کلمات کلیدی : |
امروز : چهارشنبه 103 آذر 28 ، 1:14 عصر
ره آورد سفر (نجف)