X
تبلیغات
سادات علوی - سجاده ای پر از یاس سادات علوی - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : یکشنبه 103 اردیبهشت 16 ، 5:50 عصر
بهترین دستیار دانش، بردباری است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
مــن بـــاز دلــــم گــــرد حــــرم مـــی چـــرخــــد

چرخ گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
حال دوران دائما یکسان نباشد غم مخور

مــن بـــاز دلــــم گــــرد حــــرم مـــی چـــرخــــد
هـمـــــراه کـبـــوتــــران بـیــن الـحــــرمــیـــــــن

دلمان هوای حرمت را کرده.... ارباب جان....





کلمات کلیدی :
منو حافظ

 

احمد الله علی معدله السلطان                             احمد شیخ اویس حسن ایلخانی

خان بن خان و شهنشاه شهنشاه نژاد                    آن که می زیبد اگر جان جهانش خوانی

دیده نادیده به اقبال تو ایمان آورد                              مرحبا ای به چنین لطف خدا ارزانی

ماه اگر بی تو برآید به دو نیمش بزنند                         دولت احمدی و معجزه سبحانی

جلوه بخت تو دل می برد از شاه و گدا                       چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی

کاکل ترکانه که در طالع توست                                بخشش و کوشش خاقانی و چنگزخانی

گر چه دوریم به یاد تو قدح می گیریم                         بعد منزل نبود در سفر روحانی

از گل پارسیم غنچه عیشی نشکفت                          حبذا دجله بغداد و می ریحانی

سر عاشق که نه خاک در معشوق بود                        کی خلاصش بود از محنت سرگردانی


     
ای نسیم سحری خاک در یار بیار                    که کند حافظ از او دیده دل نورا

 





کلمات کلیدی :
تبریک و التماس دعا

 (السلام علیک یا اباجعفریامحمدبن علی ایهاالتقی الجوادعلیهماالسلام)

سلام دوستان این پست رو از طرف خانم موسوی توی وبلاگشون گذاشتم

یکی از فرزندان  معنوی ایشون دچار حادثه ای شدن که  در حال بهتر شدن هستند

البته خانم موسوی هم به دلیلی کمی کسالت دارند از همه دوستان برای 

شفاء کامل همه بیماران و حاجتمندان  التماس دعا داشتند.

ما دیده به لطف وکرم و جود جوادیم (ع)

سرشار ز عشقش همه تا روز معا دیم

شادیم به میلاد تقی (ع)اسوه ی تقوا

درتهنیت ویُمن قدومش همه شادیم

تبریک بگوییم به سلطان خراسان

نَظّاره گرقُرص قمر مهر و ودادیم

بردوش رضا (ع)کرده تجلی مه خوبان

ولادت امام محمد ابن علی التقی جوادالأئمه(علیه السلام)بر همگان مبارک باد

 و همچنین ولادت باب الحوائج حضرت علی اصغرعلیه السلام بر همگان مبارک باد

دهم رجب سال 60 قمری است خانه امام حسین ( علیه السلام ) دو باره نور
باران می شود و از پنجره کوچک آن ، آسمان مدینه روشن می گردد .
 برای حسین ( علیه السلام ) دسته گلی زیبا فرو فرستاده بودند . اشک شوق و
 برق شادی او بر صورت نوزاد می نشیند و گلبرگ رخش را با شبنم صبحگاهی
با طراوت تر می سازد .
خدا به حسین ( علیه السلام ) پسری دیگر عطا فرمود که نیازمند
 و غنی بر نامش دخیل بسته اند و قنداقه زیبایش را قبله نیازهای خود ساخته اند .
نامش را علی نهاد . مانند دو پسر دیگرش و عشقی بیکرانه از محبت پدر و
مولای خویش علی ( علیه السلام ) را به تصویر کشید .
نامش را علی نهاد و فرمود که اگر خدا هزار پسر به او دهد
همه را علی نام خواهد نهاد .
آری ، او هم علی بود که شکوه و نامت ، بلندتر از آسمان بود و
 زیباتر از صبح و روشن تر از باران
عبدالله رضیع (شیرخوراه) یا علی اصغر
 فرزند سیدالشهداء ، امام حسین ( علیه السلام )
 مادرش نیز ، رباب ، دختر امرء القیس بن‌ عَدِیّ.
آغوش مهربان پدر تو را در خود جای می دهد و چشمان او بر تو می گرید .
تو مولود کربلایی ؛ تو شش ماهه عاشورایی
  تو آمده بودی که فقط در قافله عشاق بمانی
 تو آمده بودی که همسفر کربلا شوی ؛ تو آمده بودی که حج را ناتمام بنهی
  میلاد تو شادی را غریبانه کنار می زند و اشک را در چشمان همه جاری می سازد
 آخر، تو از زندگی ، فقط تشنگی و عطش و شهادت را دریافتی
 تو آمده بودی که به شهادت آبرو دهی تو کوچکترین قربانی هستی ؛
اما با همه کوچکی ، حماسه ات بی هماورد بود و نام تو در ردیف اول عشقبازان
عاشورا حک شد
 سلام بر نام بلندت که زمزمه مستان است، ای علی اصغر (علیه السلام )

 





کلمات کلیدی :
این روزهاو شبهایم

این روزهاو شبهایم همه سر به سجاده و دعا طی میشود... اللهم اشفع کل مریض





کلمات کلیدی :
یه دیوونه که حالشو خدا میدونه .این روزهایم با اشک سپری میشود

یه دیوونه     که حالشو خدا میدونه

دلش گرفته از زمونه     اشک میریزه به هر بهونه

کی میدونه      چقدر دلم هواتو کرده

چقدر دلم اسیر درده    بذار یکم دورت بگرده

+ آقا من خودم میدونم   لایق این حرفا نسیتم    خیلی حرفه که بیام و   روبرو ضریح بایستم +

(( وای... ))

چی کشیدم     چند ساله کربلا ندیدم

خدا میدونه که بریدم    هیئت خونه ی امیدم

من شنیدم     یه قطره اشک برات بریزم

به پیش مادرت عزیزم     فدای عشقت همه چیزم

+ هر چی دارم از تو دارم   همه دارائیم همینه   همینی که اشک بریزم     بزنم برات به سینه +

(( وای... ))

تو رو دارم دیگه چی می خوام چی ندارم

به هر کجا که سر بزارم از کربلا سر در میارم

بی قرارم یکی دو خط روضه بخونم

دردت به جونم آقا جونو

چطور بیارم به زبونم

بمیرم آبت ندادن ،بمیرم کفن نداری،

بمیرم حتی به پیکر کهنه پیراهن نداری

حسین حسین حسین حسین

اینم دانلود نوحه این اشعار

شنیده ام که خودت یک تنه سپاه شدی

شنیده ام که علم بر زمین نمی افتاد

شنیده ام که به آب فرات لب نزدی

فدای تشنگی ات... شیر من حلالت باد





کلمات کلیدی :
روضه حضرت زهرا(س) از زبان مبارک خودشان

روضه حضرت زهرا(س) از زبان مبارک خودشان

دیلمی می‏گوید: زهرا(س) ماجرای خود را به تفصیل بیان فرموده است. از جمله فرمود:

«... سپس قنفذ را با عمر بن خطاب و خالد بن ولید به خانه ما فرستادند تا پسرعمویم علی را برای بیعت زیانبار خود به سقیفه بنی‏ساعده بیرون برند. علی که مشغول انجام وصیّت رسول خدا(ص)، درباره همسران او، تألیف قرآن و پرداخت هشتاد هزار درهم به سفارش آن حضرت بود، با آنان
بیرون نرفت.

پس هیزم زیادی در مقابل در خانه ما جمع کردند و آتش آوردند تا خانه، و ما را به آتش کشند. من پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.

عمر، تازیانه را از دست قنفذ - غلام ابوبکر - گرفت و با آن به بازویم زد، چنان که تازیانه همچون بازوبند به دور بازویم حلقه زد. عمر لگدی به در کوبید و آن را به طرف من فشار داد و من که آبستن بودم، به صورت روی زمین افتادم. آتش شعله می‏کشید و صورتم را می‏گداخت. عمر چنان به صورتم سیلی زد که گوشنواره‏ام بر زمین افتاد و درد زایمان به سراغم آمد. پس محسن را کشته بی‏گناه سقط کردم. این است امّتی که می‏خواهد بر من نماز بخواند؟! در حالی که خدا و رسول از آنان بیزاری جسته‏اند. من نیز از آنان برائت می‏جویم».

بحار الانوار، ج 30، ص 348 - 350، به نقل از ارشاد القلوب دیلمی.





کلمات کلیدی :
پیام فاطمیه چیزی جزء دفاع از ولایت نیست

جسارت حد و مرز نمی شناسد؛ به خصوص در وادی جهالت"

در خانه تنی چند از اصحاب رسول الله هم بودند اما هیچ کس به اندازه فاطمه (س) شایسته دفاع از حریم پیامبر نبود. فاطمه (س) حلقه میان نبوت و ولایت بود.
وقتی آتش از در خانه بالا رفت؛ عمر، آتش بیار معرکه ابوبکر، آن چنان به حریم نبودت لگد زد که گل میخ های در از سینه فاطمه خونین و شرم آگین در آمد و انسانیت از جنین هستی ساقط شد؛ وقتی که فریاد فاطمه (س)، از میان در ویوار به آسمان رفت: " فضه مرا دریاب."
پیش از این اگر کسی صدایش را در خانه پیامبر بالا می برد وحی نازل می شد که، پایین بیاورید صدایتان را.
علی (ع) که حال فاطمه اش را دید؛ برق غیرت در چشم های خشمناکش  درخشید. خندق وار حمله کرد. عمر را بلند کرد و بر زمین کوبید و چون شیر غرید: "ای پسر صحاک! قسم به خدا که اگر مامور به سکوت نبودم؛ به تو می فهماندم که هتک حرمت پیامبر یعنی چه. "
و از روی عمر بلند شد تا خشم عنان تحملش را تصاحب نکند.
به خود نیامدند و از رو نرفتند. عمر و غلامش قنفذ و دیگران ریسمان در گردن علی (ع) افکندند تا او را برای بیعت گرفتن به مسجد ببرند. ریسمان در گرن حق خورشید، طناب بر گلوی حق...مظلومیت محض!

منبع: تاریخ طبری.ج3 - الامامه و السیاسیه.ج1. - الانساب الاشراف - بحارالانوار.ج

مادرم!
این همه بلا سخت است
فهم داغت برای ما سخت است
گفتن از داغ کوچه آسان نیست
آه سیلی بی هوا سخت است
در و دیوار را نمی گویم
نیستم من حریف این روضه
کشته من را
ردیف این روضه
داغ مسمار را نمی گویم
زود باید ز روضه ها رد شد
شرح آن کار روضه خوانان نیست

چه بگویم؟
هجوم این مردم؟
در چوبی و تلّی از هیزم؟
شعله می زد چه بی خبر آتش
آه مادر!
بهشت در آتش
در کنار تو شعله ور آتش
صورتت را گدازه ها می سوخت
بارش تازیانه و کوثر
جگر داغ از این بلا می سوخت
آه پهلو
مگر چه شد بازو
روی نیلی
تسلی سیلی
گوشواره ، خدای من چاره ...
از غم تو زمین،‌هوا می...

پیوند: پیام فاطمیه چیزی جزء دفاع از ولایت نیست





کلمات کلیدی :
<   <<   11   12   13   14   15   >>   >