X
تبلیغات
سادات علوی - سجاده ای پر از یاس سادات علوی - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : جمعه 103 اردیبهشت 7 ، 4:12 صبح
خداوند، مؤمنِ پیشه ور را دوست دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
روضه حضرت زهرا(س) از زبان مبارک خودشان


139.jpg
دیلمی می‏گوید: زهرا(س) ماجرای خود را به تفصیل بیان فرموده است. از جمله فرمود:

«... سپس قنفذ را با عمر بن خطاب و خالد بن ولید به خانه ما فرستادند تا پسرعمویم علی را برای بیعت زیانبار خود به سقیفه بنی‏ساعده بیرون برند. علی که مشغول انجام وصیّت رسول
خدا(ص)،درباره همسران او، تألیف قرآن و پرداخت هشتاد هزار درهم به سفارش آن حضرت بود، با آنان بیرون نرفت.
پس هیزم زیادی در مقابل در خانه ما جمع کردند و آتش آوردند تا خانه، و ما را به آتش کشند.
من پشت در ایستادم و آنان را به خدا و پدرم قسم دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند.

عمر، تازیانه را از دست قنفذ - غلام ابوبکر - گرفت و با آن به بازویم زد، چنان که تازیانه همچون بازوبند به دور بازویم حلقه زد. عمر لگدی به در کوبید و آن را به طرف من فشار داد
و من که آبستن بودم، به صورت روی زمین افتادم. آتش شعله می‏کشید و صورتم را می‏گداخت. عمر چنان به صورتم سیلی زد که گوشنواره‏ام بر زمین افتاد و درد زایمان به سراغم آمد.
پس محسن را کشته بی‏گناه سقط کردم. این است امّتی که می‏خواهد بر من نماز بخواند؟!
* در حالی که خدا و رسول از آنان بیزاری جسته‏اند. من نیز از آنان برائت می‏جویم».*

بحار الانوار، ج 30، ص 348 - 350، به نقل از ارشاد القلوب دیلمی.





کلمات کلیدی :
مادرت درکوچه ها فریاد زد مهدی بیا

تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد       مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد


السلام علیک یا فاطمة الزهراء

حال ما دنیانشینان بی تو اصلا خوب نیست
بی تو در دنیای ما جز فتنه و آشوب نیست
مادرت درکوچه ها فریاد زد مهدی بیا
زودتر برگرد حال و روز مادر خوب نیست

21 ه‍.ش. - 1.jpg
تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) به سه روایت اصلی نقل شده است. همواره این پرسش مطرح بوده است که کدام نقل از ایام شهادت آن حضرت به لحاظ تاریخی معتبر تر است؟
 بر اساس منابع تاریخی، ایام فاطمیه به حسب روایات بیش از ده تا پانزده قول بوده ولی آنچه شهرت دارد، سه قول اصلی است:

1.روایت «40» روز که دهه اول گرفته می شود، بعد از شهادت رسول الله صلی الله علیه وآله که مصادف با 8 تا 10 ربیع الثانی است.
2.روایت «75» روز که دهه دوم گرفته می شود، مصادف با 13 تا 15 جمادی الاولی است.
3.روایت سوم «95» روز که دهه سوم گرفته می شود، مصادف با 1 تا 3 جمادی الآخر است که بیشتر مورد تاکید است.
محققان تاریخ اسلام معتقدند آنچه بیشتر مورد توجه و سندیت تاریخی است روایت سوم یعنی 95 روز است. البته مراجع تقلید و اهل معرفت به مومنان توصیه می کنند که هر سه قول را به برپایی عزاداری همت گمارند.
21 ه‍.ش. - 1 (1).jpg

در هر صورت روایت دوم شهادت حضرت زهرا(س) برابر 13 جمادی الاول که مطابق با 17 فروردین است و روایت سوم برابر سوم جمادی الثانی مطابق 6 اردیبهشت خواهد بود. این دو روایت در تقویم رسمی ثبت شده است. البته عموما پس از انقلاب اسلامی مرسوم شده است که این ایام را در سه دهه مجزا برگزار می کنند که برگزاری دهه اول بیشتر در میان بخشی از مذهبی ها و هیاتی ها مرسوم است و دهه دوم و سوم در جامعه ما عمومیت بیشتری دارد.

madar jan.jpg


چنان که دست گدایی شبانه میلرزد
دلم برای تو،ای بی نشانه میلرزد
هنوز کوچه به کوچه،حکایت مردی ست
که دست بسته ی او عاشقانه میلرزد
هنوز از آنچه گذشته ست بر درو دیوار
بخانه چند دل کودکانه میلرزد
زمن شکیب مجو،کوه صبر اگر باشم
همین که نام تو آرند،شانه میلرزد..
*به ابی انت وامی*





کلمات کلیدی :
میلاد حضرت زینب (س) مبارک باد

یا زینب ...
زینب(س) پرستار نهضت کربلا بود تا پیام حسین (ع) سالم و پابرجا بماند 

ز کودکی در این خانه کار میکردم
به نوکری حسین افتخار می کردم
اگر خدا به تن من هزار جان می داد
برای حضرت زینب نثار می کردم...

میلاد حضرت زینب

 

با عرض سلام وتبریک و تهنیت  خدمت مولامون حضرت صاحب العصر و الزمان(ارواحنا فداه) وخدمت همه شیفتگان و دلداگان اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) به مناسبت میلاد فرخنده و مسعود بانوی دو عالم، الگوی بی بدیل صبر و استقامت، معلم عشق، پیغامبر خون خدا، سفیرو قهرمان کربلا حضرت زینب کبری(سلام الله علیها)...

خیزید که گلزار ولا را ثمر آمد
در خانه خورشید هدایت قمر آمد
از دامن صدیقه بتول دگر آمد
آینه پیغمبر و مام پدر آمد

                                                  محبوبه حق روح عبادات خوش آمد
                                                  ناموس خدا عمه سادات خوش آمد

بُشری که خدا کوثر دیگر به علی داد
وز بحر شرف گوهر دیگر به علی داد
با حُسن دوام ، اختر دیگر به علی داد
وز بحر شرف گوهر دیگر به علی داد

                                                   محبوبه حق روح عبادات خوش آمد
                                                    ناموس خدا عمه سادات خوش آمد

مه خنده زد دل آرای شبش خواند
خورشید ، سماوات کمال و ادبش خواند
لبخند زد آیه وحی از دو لبش خواند
پیغمبر اکرم ز شرف زین أبش خواند

                                              این زینب اَبُ و زین اُم و ، ین رسول است
                                                   مرآت خدا تالی زهرای بتول است

نخلی که بود ریشه ز گلزار الستش
کوهی که حوادث نتوان داد شکستش
مبهوت خدا دیده توحید پرستش
زیبد که زند دست خدا بوسه به دستش

                                                 با آن که به اصحاب کسانور دو عین است
                                           از لحظه میلاد نگاهش به حسین علیه السلام است

این است که زینب ز پدر نام گرفته
دل از دم عیسایی اش آرام گرفته
وز مهر رخش مهر فلک وام گرفته
خضر از یم جود و کرمش جام گرفته

                                                       دارد شجر نور شرار از یم نورش
                                                 صد موسی عمران شده مدهوش به طورش

پیغمبر اسلام بتول دگرش اوست
حیدر ، یم سرشار ولایت گهرش اوست
زهرا شجر عصمت و تقوا ثمرش اوست
 شهر عشاق حسین است و درش اوست

                                                    این طفل نه این لنگر کشتی نجات است
                                                     برخون خداوند حیات است حیات است

ای دختر والا گهر مادر قرآن
ای پرورشت داده چو جان کوثر قرآن
هم داور قرآنی و هم یاور قرآن
هم خواهر قرآنی و هم دختر قرآن

                                                 دین و شرف و عصمت وایمان به تو نازد
                                                      بالله قسم عترت و قرآن به تو نازد

تو زنده کن صلح و قیام حسنینی
با خطبه ی خود روح پیام حسنینی
تو صاحب اجلال و مقام حسنینی
در خانه پس از فاطمه علیها السلام مام حسینی

                                                 امروز نه، فردا نه ، که تا صبح قیامت
                                                   با همت تو میوه دهد نخل امامت

روشنگر چشم و دل پیغامبری تو
همسنگر مادر به دفاع از پدری تو
مانند حسن از همگان خوب تری تو
در یاری اسلام حسین دگری تو

                                               ای برده نماز شبت از مرغ سحر دل
                                               مانند حسین ابن علی جای تو در دل


غلامرضا سازگار





کلمات کلیدی :
جنبش سایبری منع کشتار مسلمانان آفریقا

قرارگاه سایبری  رسام  آغاز کرد و  بنده و جبهه وبلاگی غدیر حمایت میکنیم

جنبش منع کشتار مسلمانان مظلوم آفریقا

بسمه تعالی

سکوت در برابر نسل‌ کشی مسلمان آفریقا تا کی؟

درپی تداوم نسل کشی مسلمانان در آفریقای مرکزی، اهالی مسلمان ساکن روستاهای شهر بانگی پایتخت این کشور تا شعاع 300 کیلومتری به سمت کشور چاد فرار کرده اند اما در طول مسیر نیز هدف حمله شبه نظامیان مسیحی قرار دارند.

تصاویر دردناک کشتار مسلمانان مظلوم، بی‌دفاع و غریب قاره آفریقا، به قدری جانسوز و جانکاه است که انسان جسارت آن را می‌یابد که فریاد "وامحمدا"، "واعلیا" و اسلاما سر دهد. ما این ضایعه جانسوز و جانگداز را به حضرت ولی عصر(عج) تسلیت عرض می‌کنیم.

ادامه مطلب...



کلمات کلیدی :

معرفی برگزیدگان جایزه بزرگ مرگ بر آمریکا

با نام قادر متعال

پیام  مدیریت جبهه وبلاگی غدیر:

با سپاس و تشکر از همه عزیزانی که تا به حال در تمام شرایط سخت و روزهای حماسه ساز در کنار  سنگر جبهه وبلاگی غدیر ، چه قبل ازتاسیس و  چه بعد از تاسیس این جبهه همواره  در جهاد مجازی و در سنگر جنگ نرم جنبش های وبلاگی این فضا را همراهی و مساعدت کردند. دوستانی که در نشر و تبلیغ جنبش ها و دوستانی که در گرافیک و ساخت بنر و و قالب و کد و کامنت گذاری و حمایتهای خبری و حمایت های فکری این جبهه را همراهی و مدد کردند همه و همه در این برگزیده شدن سهیم و شریک هستند. بنده  به عنوان  یک خادم و مدیر جبهه وبلاگی غدیر متواضعانه و خالصانه ترین سلام و سپاس را خدمت شما عزیزان نثار میکنم.این نشانه همبستگی و همراهی امتی است که همواره  اقتدا به ولی فقیه خود دارند و ان شالله تا ظهور حضرت یار پشتیبانی و سربازی خود را به اثبات خواهند رساند.

خادم ولایت

فاطمه موسوی

 

فیلم اهدای جایزه

مراسم اختتامیه نخستین جشنواره جایزه مرگ بر آمریکا شامگاه دوشنبه با حضور سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه، حمیدرضا مقدم‌فر معاون فرهنگی اجتماعی سپاه، سردار کاظمینی، حسین شریعتمداری، مجید قلی‌زاده مدیر عامل خبرگزاری تسنیم و مجتبی شاکری عضو شورای شهر برگزار شد.

در پایان این مراسم که سرلشکر جعفری و حسین شریعتمداری سخنرانان اصلی آن بودند، از برگزیدگان این جشنوراه در بخش‌های عکس، کاریکاتور، پوستر، مستند و کلیپ و وبلاگ‌نویسی تقدیر شد.

در بخش عکس، به هر کدام از برگزیدگان یک میلیون تومان جایزه نقدی اهدا شد. در این بخش، محمد صادق حق دوست، امیر رضایی، میثم ملکی قزوینی، علیرضا میررکنی، مصطفی شمس، حسین موسوی‌فراز و داود یاراحمدی از سوی هیئت داوران به عنوان نفرات برتر انتخاب شدند.

همچنین در بخش کاریکاتور نیز هیئت داوران جشنواره دو اثر را به طور مشترک حائز رتبه نخست دانست که به امین ترابی و سجاد کریمیان هر کدام جایزه نقدی 5میلیون تومانی اهدا شد و رتبه دوم بخش کاریکاتور این جشنواره نیز به محمود محمدتبریزی و رتبه سوم نیز به کاریکاتوریستی از کشور سوریه تعلق گرفت که به دلیل عدم حضور وی، جایزه وی به نماینده‌اش تحویل داده شد.

همچنین در بخش کاریکاتور، هیئت داوران جشنواره 10 اثر را شایسته تقدیر دانست و از آنها با اهدای جوایز نقدی، تجلیل کرد.

محمد امین بابایی، ذاکری، سجاد جعفری، محمود برخورداری، امیر دهقان و کارگر نفرات برتر ایرانی این بخش بودند و ولادمیر کازانوفسکی و الکساندر دوموفسکی از اوکراین، راموندو موندز از برزیل و دیلاپی دیمیتری از ترکیه نیز 4 نفر بعدی برتر در این بخش بودند.

در بخش پوستر نیز، هیئت داوران جشنواره، هیچ اثری را شایسته کسب رتبه اول ندانست اما رتبه دوم این بخش به خانه طراحان انقلاب اسلامی با هدای جایزه 5میلیون تومانی و رتبه سوم نیز به محمد افشار با اهدای جایزه نقدی 2میلیون تومانی اختصاص یافت. البته در این بخش 8 اثر نیز از سوی هیئت داوران شایسته تقدیر شناخته شدند که به هر کدام از آنها، هدیه نقدی یک میلیون تومانی اهدا شد.

در بخش وبلاگ‌نویسی نیز رتبه اول با اهدای جایزه نقدی 3 میلیون تومانی به محمد مهدی خالقی، رتبه دوم با اهدای جایزه یک و نیم میلیون تومانی به محمد حسین رستمی و رتبه سوم نیز به فاطمه موسوی با اهدای جایزه 700هزار تومانی اختصاص یافت. این جایزه به جبهه وبلاگی غدیر تعلق گرفت... که تندیس این جایزه بزرگ از طرف مدیر جبهه وبلاگی غدیر تقدیم به سردار حعفری به پاس پاسداری جانانه از حقوق ملت عزیز ایران تقدیم گردید.

در بخش مستند و کلیپ نیز، سید مهدی نبویان با اهدای جایزه 3میلیون تومانی حائز رتبه اول، محمد مهدی سرشت با اهدای جایزه یک و نیم میلیون تومانی حائز رتبه دوم و محمد حسین امامی و محسن رمضانی مشترکا با دریافت جایزه 700هزار تومانی، رتبه سوم این بخش را به خود اختصاص دادند.

خبر در سایت جبهه وبلاگی غدیر(++++++)





کلمات کلیدی :
دلتنگ_حرم

یا ثامن الائمّه، من از کثرت گناه 
              در بارگاه قدس تو آورده ام پناه 
                  چندان اسیر دست هوی و هوس شدم 
                         تا موی من سپبد شد و روی من سیاه 
                              تا در جوار قرب تو یابم مگر که ره 
                                    اینک زره رسیده پشیمان و عذر خواه 
                                        قومی به اشتباه، گرم نیک بشمرند 
                                                 چون نیستم نکو، نشود بر من اشتباه 
                                                       ای آن که از نگاه تو احیاست عالمی 
                                                            باشد که بفکنی به من از مرحمت نگاه 
                                                       خاکم به سر، که طعن رقیبان کُشَد مرا 
                                                     گر خاکسار خویش نگیری ز خاک راه 
                                               دنیا طلب نیم، که بخواهم ز حضرتت 
                                           جاه و جلال دنیوی و بزم و دستگاه 
                                      کوته نظر نیم، که کنم کیمیا طلب 
                                تا همچو دیگران دَهِیَم زین نمد کلاه 
                             کالای معرفت ز تو دارم امید و بس 
                    بی معرفت چگونه شناسد گدا ز شاه؟ 
            آن معرفت، که خوب تر از این شناسمت 
        آن معرفت، که پی برمت بر مقام و جاه 
     هر چند در طریقه توحید و حکم شرع 
   حاجت ز غیر حق طلبیدن بود گناه   
 من غیر حق ندانمت ای منبع کرم 
       وز حق جدا نخوانمت ای مظهر الاه 
             گر زانچه گفته ام نه دلم با زبان یکی است 
                                   رویم سیاه گردد و، عمرم شود تباه
صابر خراسانی






کلمات کلیدی :
وقتی تو ارباب باشی .....این منم که دوباره آغاز میشوم

این روزی شما بود هر چند طولانی است سعی کنید مطالعه کنید

ایمان، یعنی التماس‌های همراه با بغض آن مرد عربی که از اهالی العماره بود و به همراه دو فرزند کوچکش نزدیک به 90 کیلومتر راه را تا مرز چزابه آمده بود تا تعدادی از زائران را با ماشین باری خود که روی آن را با چادر پوشانده بود، برای شام و استراحت به منزل خود ببرد. و زمانی که به تو التماس می‌کرد که به حق حسین(ع) امشب را میهمان ما باش، تو قطرات اشکش را در کنار چفیه‌ای که روی سرش گذاشته و گوشه‌ای از آن را از شدت سرما به صورت خود بسته بود، می‌دیدی.


ایمان، یعنی درخواست‌های التماس گونه «ابومحمد» که به دلیل لهجه غلیظش، هیچ کس حرف او را متوجه نمی‌شد و او مدام به این سو و آن سو می‌دوید تا مسؤل کاروان را پیدا کند و تو وقتی که از دور اصرارهای او را می‌دیدی احساس می‌کردی که به دنبال مسافر است تا ماشینش را پر کند و به سمت نجف راهی شود، ولی وقتی خودت را در مسیر نورانیت و سادگی کلامش قرار می‌دهی، متوجه می‌شوی که او تعدادی ماشین کرایه کرده است تا زائران را به صورت رایگان از مرز چزابه تا نجف ببرند و این همه اصرار و التماس او به این دلیل است که درخواست او را رد نکنی و سوار ماشین دیگری نشوی.

ایمان، یعنی خوشحالی عمیق پیرزنی که تمام هستی‌اش را که چند دانه خرمای آغشته به ارده است، روی یک سینی گذاشته و خود را با ویلچر به میعاد‌گاه پیاده‌روی اربعین رسانده است و با تمام ظرفیت الفاظ به تو التماس می‌کند که از خرمای او برداری و میل کنی؛ و زمانی که تو دست خود را دراز می‌کنی ودانه‌ای از خرمای نه چندان تازه او را بر‌ می‌داری، از عمق وجود خوشحال می‌شود و تو می‌بینی که زیر لب می‌گوید «الحمدلله» و با گوشه چادر عربی‌اش اشکش را پاک می‌کند.

ایمان، یعنی سادگی آن مرد اهل حله که چند زیلوی رنگ و رو رفته را کنار چادر کوچکی که برپاکرده، پهن کرده و بساط چایی ابوعلی‌ش را به راه انداخته و با التماس از زائران می‌خواهد که چند لحظه‌ای روی زیلوی او استراحت کنند و وقتی تو می‌بینی موکب‌های بین راه تقریباً پرشده‌اند و از او آدرس مکانی رابرای استراحت شب جویا می‌شوی، بساط چاییش را داخل چادر می‌ریزد و بی‌درنگ تو را به همراه چند نفر از دوستانت با التماس سوار ماشینش می‌کند تا به خانه‌اش که در ده کیلومتری اینجاست ببرد و وقتی وارد خانه‌ کوچک و محقرش می‌شوی، جوراب‌هایت را با اصرار از پایت خارج می‌کند و می‌شوید، برایت حوله می‌آورد که به حمام بروی، غذای ساده‌ای که برای امشب خود تهیه کرده است، در مقابل تو می‌گذارد و خود مانند غلامی حلقه به گوش می‌ایستد تا کمبودی سر سفره نباشد. تازه زمانی که با اصرار، پاهای خسته تو و دوستانت را ماساژ می‌دهد، تو می‌بینی که با بغضی معصومانه خدا را شکر می‌کندکه توفیق خدمت به زائری را به او عطا کرده است.

ایمان، یعنی‌ لبخندهای مهنّد، آن جوان اهل بصره که دانشجوی کامپیوتر در بغداد است، و وقتی از او می‌پرسی: مگر الان ایام امتحاناتت نیست؟ نگاهی عاقل اندر سفیه به تو می‌اندازد و می‌گوید: امتحان اصلی ما حسین(ع) است. و باز لبخند ‌می‌زند، و تو متوجه نمی‌شوی که لبخندش به کوته‌نگری توست یابه خاطر رضایت از انتخابی که در سر دو راهی حسین(ع) و امتحاناتش کرده است.

ایمان، یعنی قدم‌های آهسته آن پیرمرد نجفی که می‌گفت این بار نهمی است که این مسیر را آمده است ولی این بار چون عمل قلب باز انجام داده است، دکتر او را از آمدن منع کرده است، به همین دلیل دو تا از خواهر زاده‌هایش با یک کوله پشتی پر از قرص و دارو همراهش آمده‌اند، و بعد با حالتی که درست متوجه نمی‌شوی خنده است یا گریه، می‌گوید: ولی توی این سه روز پیاده روی حتی یک قرص هم مصرف نکرده‌ام.

ایمان، یعنی حسرت‌های آن مرد اهل موصل که وقتی بعد از نمازجماعت ظهر و عصر برای استراحت کنار عمود 1123 نشسته‌ای، خودش را به تو می‌رساند و می‌گوید ایرانی‌ها را از صمیم قلب دوست دارد و می‌گوید دو سال در جنگ ایران و عراق حضور داشته ولی به خدا قسم حتی یک ایرانی را نکشته است و چندین سال هم در ایران اسیر بوده است. وقتی از او می‌پرسی که اهل موصل عموماً سنی هستند، او لبخند می‌زند و می‌گوید در ایران مستبصر شده است، و زمانی هم که فرزندانش او را صدا می‌زنند که همراه آنها برود، به آنها اشاره می‌کند و می‌گوید که در میان تمام عشیره‌اش تنها او و فرزندانش شیعه هستند!

و هنگام خداحافظی، که اصلا تمایلی به آن ندارد، می‌گوید: همه ما برادریم، همه ما عراقی‌ها و ایرانی‌ها برادریم، برای اثبات برادریمان همین بس که الان همه ما در این مسیر به سمت کربلا حرکت می‌کنیم. بعد همین طور که دور می‌شود، می‌گوید: اصلا شیعه تا امام حسین(ع) را دارد یک ید واحده است، ایرانی و عراقی و کرد و ترک و اروپایی و هندی و پاکستانی معنا ندارد.
ایمان، یعنی برق شادی در چشمان آن کودک فقیری که به همراه پدر و دو برادرش با موتور سه چرخ پدر، چند پارچ آب برای زائرین آورده‌اند و وقتی روی صندلی وسط خیابان می‌ایستد و از تو می‌خواهد که لیوان آب را از دست او بگیری، تو احساس می‌کنی که تمام ظرفیت احساسش را در این لیوان آب به تو هدیه می‌کند.

ایمان، یعنی ابوجاسم، آن پیرمرد 80 ساله بزرگ قبیله که کنار موکب ایستاده و مردم را برای صرف ساندویچ تخم مرغی که آماده کرده‌اند، دعوت می‌کند و به محض ورود هر زائری از جوانانی که در موکب مشغول خدمت هستند، می‌خواهد که او را تحویل بگیرند، و زمانی که تو لحظه‌ای روی صندلی جلوی موکب او می‌نشینی تا نفسی تازه کنی و کفش‌هایت را از پایت در می‌آوری تا پاهایت کمی هوا بخورند، خودش را به تو می‌رساند، خم می‌شود و در مقابل دیدگان مبهوت تو مشغول ماساژ دادن پای تو می‌شود و زمانی که تو قصد داری مانع او شوی، تو را به حق حضرت زینب(س) قسمت می‌دهد که مانع اونشوی، و تو در حالی که حس عجیب خجالت همراه با احترام را در وجود خود احساس می‌کنی و قطرات اشکت را به نشانه اظهار کوچکی در مقابل او از گوشه چشمانت سرازیر می‌کنی، تسلیم می‌شوی؛ تسلیم این همه عشق و ارادت.

ایمان، یعنی سیل خروشان جمعیتی که پهنه‌ای به وسعت بیش از هشتاد کیلومتر را تسخیر کرده‌اند و با گام‌های استوار خود مشق عشق و محبت می‌کنند. و تو زمانی که خود را در میان این سیل جمعیت رها شده می‌بینی و از هر گوشه فریاد «لبیک یا حسین» را می‌شنوی، احساس می‌کنی که دیگر حسین(ع)تنها نخواهد ماند و زیر لب زمزمه می‌کنی : «العجل یا منتقم».

اصلا چرا من بیهوده تلاش کردم تا ذره‌ای از فضای غیرقابل توصیف زیارت اربعین را برای تو به تصویر بکشم؟ زیارت اربعین یعنی خلسه حضور، زیارت اربعین به معنی واقعی کلمه از مصادیق «یدرک و لا یوصف» است. اگر می‌خواهی زیارت اربعین را درک کنی، باید نیت کنی و از امروز تمام برنامه‌هایت رابرای اربعین سال بعد هماهنگ کنی و در تمام مدت یکسال باقی‌مانده از خدا بخواهی که توفیق این زیارت را به تو عنایت کند و وقتی یکبار توفیق حضور در زیارت اربعین را یافتی، احساس می‌کنی که تازه همه چیز شروع شده است و این تو هستی که باید دوباره آغاز شوی...





کلمات کلیدی :
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >