X
تبلیغات
سادات علوی - سجاده ای پر از یاس سادات علوی - سجاده ای پر از یاس
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امروز : دوشنبه 04 تیر 2 ، 1:4 عصر
سزاوارترین کس به دوستی، آن است که با تودشمنی نکند . [امام علی علیه السلام]
دحو الارض روز ویژه

الْأَرْضِ و َمَا طَحَاهَا "
قسم به زمین و کسى که آن را گسترانیده است
حو الارض ؛زنده شدن زمین
پبیست و پنج ماه ذی القعده روز «دحوالارض» است. در متون و روایات دینی، ‌برای این روز و شب پیش از آن آثار و برکاتی ذکر شده است.
برای بهره‌گیری کاربران گرامی سایت از برکات و اعمال این شب و روز مبارک، مطلب زیر تقدیم می شود:
1. تعریف
دحو الارض، مطابق با بیست و پنجم ماه ذوالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید.
از این روز، بخش هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن نمود تا کم کم به شکل ربع مسکون امروزین درآید. مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد مکان کعبه شریف و بیت ا... الحرام بود.
به نظر برخی از مفسران، آیه 30 سوره نازعات (والارض بعد ذلک دحاها) به همین واقعه اشاره دارد.
2. ذوالقعده؛ ماه حرام
ماه ذوالقعده (یا همان ذیقعده در تلفظ فارسی) اولین ماه از ماه‌های حرام است. ماه‌های حرام زمان‌هایی هستند که جنگ در آنها ممنوع بوده و احکام ویژه‌ای نیز از جهت شرعی و فقهی دارند.
اما استفاده اخلاقی و تربیتی که از این حکم می توان کرد این است که: «اگر جنگ و نزاع میان مردمان در این ماه حرام شده است» حتما منازعه و محاربه با خداوند باید بیشتر مورد نفرت قرار گیرد. لذا شایسته است انسان مومن در این ماه ها بیشتر به فکر باشد تا اندیشه و اعضای او با گناه و معصیت، به مخالفت با خداوند برنخیزد.
3.مناسبت های دیگر این روز
گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ داده اند که اهمیت آنرا دوچندان نموده اند؛ از جمله:
· میلاد ابوالانبیاء حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام .
· میلاد حضرت عیسی مسیح علیه السلام .
· خروج رسول اکرم صلی الله علیه و آله از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع. در این سفر وجود مقدس امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما و نیز تمامی همسران و بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) نیز ایشان را همراهی می‌کردند.
· در روایتی نیز آمده است که قائم (عج) در همین روز قیام خواهد کرد.
4. اعمال شب و روز دحو الارض
* روزه :
برای آشنایی با اعمال این روز به ادامه مطلب مراجعه شود
ادامه مطلب...



کلمات کلیدی :

بت من....!!!!!!!

غیر او من بتی را سراغ ندارم
بتی از جنس خودش...
توی پستوی سینه ام  جایش داده بودم
برایش رودی ز خونم کشیدم تا هر وقت شد سیرابش کند
بتم خیلی گرم مهربان  بود؛خونم دیگر به او دلبسته شده شد آنچه که نباید میشد!!!
با چشم دلم دیدم که یک روز وقتی حواسم به دلم نبود سوار قایقی  شد و روی جاری رود خونم به راه افتاد تا خبر شدم از پستوی دلم رد شده بود
حالا باید می نشستم تا دوباره این دل گمشده اش را پیدا کند
بت اش را پیدا کند
ترسیدم دیگه برنگردد
حتی قفل  حیاط خانه قلبمو عوض نکردم نترسیدم توی این مدت دزدی وارد قلبم بشود و همه چیز را غارت کند
یک شب که خیلی از ماجرا گذشته بود
صدای در حیاط بیدارم کرد
وقتی رفتم استقبالش از خجالت رود اشکم هم جاری شد
ولی چه سخاوتمند منو بخشید
و اغوش گشود که بیا دعوتم کن تا در دلت خانه کنم
راستی تو با قایق رفتی چطور با پای خودت برگشتی
اونم بلیطی را نشونم داد که از طرف من صادر شده بود
بعد گفت مگر خودت اینو با هزینه ای که سالها بعد از رفتنم جمع کرده بودی نگرفتی؟؟
با خجالت گفتم بله... نه... نمیدونم واقعا خودم برات بلیط فرستادم یا نه و اینکه دو باره تونستم قلبمو خونه تو کنم
ولی میخواهم یه قولی بدم تا صبح نشده
چه قولی ؟؟
اینکه دیگه محکم درو می بندم
و حواسمو جمع میکنم تا که دیگه سفر نری
خندیدگفت باشه...
 پرسیدم خوب حالا باید چیکار کم تا هر گز تو رو از دست ندهم؟؟؟
گفت همیشه همینطور بیا و دیگه حواستو جمع و جور کن
من همینجا نزد تو هستم
گفتم میخواهم بنده تو باشم
گفت بیا آغوشم برایت همیشه باز است.....



کلمات کلیدی :
آبی از دستان یار تشنه لب

آسان نبود دفتر عمر باید بسته می شد اما چه ساده و چه غریبانه؛


دوباره به عکس دختر کوچولوش نیم نگاهی کرد و بوسیدش و بازم لای قرآن جیبیش گذاشتش؛


خودشو جمع و جور کرد و از بالای سنگهای صخره ها به دور دستها نگاه کرد؛


دشمن همه نیروشو گذاشته بود تا بتونه همه این قسمت رو هم بگیره و برای همین از هر دری که بود آمد؛


حالا همه بچه های گردان به شهادت رسیده بودن فقط ما هان بود که زخمی اینجا افتاده بود؛


اون هم کم کم خوابش برد توی خواب اون لحظه ای را  که از مادرش خدا حافظی می کرد رو دید؛


 و دست مادرش ؛که به اون کتاب مقدس و داد صدای گرمش میگفت ماهان عزیزم ؛


این روهم با خودت بردار عزیزم من تو رو به خدا می سپرم سعی کن زنده بمونی؛


حالا ماهان و هزارتا خواب اینجا مونده بود و زخمی که ازش خون می رفت اما بی اختیار صداش بالا رفث؛


نمی شد فهمید که چی شده  یک مرتبه دید که از بالای سرش برق شدیدی زد و همه جا روشن شد؛


ماهان بی اختیار زمرمه کرد شما کی هستین ؟از لابلای نور یه دست بیرون آمد؛


 و بعد یه صدا که می گفت من آب  برات آوردم بخور؛


 ماهان نگاه بی فروغش رو به آب انداخت دید بله توی کاسه دو نوع آب بودش یک طرف زلال بود و یکطرف رنگش به سفیدی میزد؛

یادش آمد که رنگ آب اگر تیره باشه خوردنش جایز نیست؛

 علی اقا رحمه الله که روحانی پادگان بود براش همه این هارو توضیح داده بود ؛

و حتی از روز نامه مسلمانان واشینگتن هم این مطلب و هم خوانده بود و توی دانشگاه حسابی سر این موضوع با یهودی ها و مسیحی ها بحث و گفتگو کرده بود؛

با صدای ضعیف گفت  برادر من این آب  را نمی خواهم؛

اون آقا با صدای مهربونش گفت این از رنگ آب نیست از اون جایی است که آب رو برات آوردم و باز به اون تعارف کرد؛

صدا بر گشت و گفت خیلی ها منتظر این آب هستن من باید به اونا هم آب برسونم دارن جون می دن؛

ما هان دست و زد کنار و گفت باشه قبول من منتظر می شم برو به اونا برسون؛

من آب نمی خواهم ؛

که یه مرتبه شنید صدای گریه ای به آسمون بلند شد و خطاب به اون گفت :حسین جان؛

 تو هم یار برادرم هستی می خوای با لب تشنه  ایشون را ملاقات کنی؟ 

که ماهان از تعحب به خودش لرزید و گفت اینجا هیچکس نمی دونه من اسمم حسین شده شما از کجا اینو می دونین؟

که اون صدا بهش دوباره سلام داد و گفت: من تورو خوب می شناسم ؛

آمدم به تو سر بزنم تا با تو هم مثل برادرم رفتار کنم سرتو بزارم توی بغلم تا تنها نباشی ؛

ماهان گفت من تا حالا شما رو ندیدم ولی یه جوری مثل اینکه با شما سالهاست آشنا هستم

از گوشه چشم ماهان اشک سرازیر شد و سرشو گذاشت توی بغل آقا ؛

 و راحت خوابید اما اون آقا یک  مرتبه سرشو بلند کرد و گفت حسین جان بلند شو که مادرت به برادرم سفارش کرده ؛

که تورو به دستش برسونیم  ما باید تورو به مادرت برسونیم و مرا معذوربدار ؛

ماهان یا بهتر بگم حسین آقا گفت این برادر شما کی هست ؟

که اون صدا با احترام گفت برادرم عیسی نام دارد؛

یک مرتبه حسین با صدای غم آلود آقا سید رضا مسئول یگان تخریب تیپ از خواب بیدار شد؛

 و حالا می فهمید که اون با چه کسی ملاقات کرده و دوباره که بیدار شد روی تخت بیمارستان بود و........





کلمات کلیدی :
بوی خوش خدا می رسد از راه

میلاد با سعادت هشتمین اختر تابناک آسمان

 

امامت و ولایت حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام بر تمام عاشقان آن حضرت

 

مبارک باد

ضریح طلایی آفتاب صـحـن حرم  از بوی بهار پرشد

 

ازبال و پر زدن(یـا کـریـم) صورت گنبد چو ماه پر نورشد

دوبـاره بـوسه ای زد بـررخ مـهـربـان گـنـبد اش

 گـنـبـد پـر ازنور مـى شدو اندک اندک همه جا پر زه بوی احساس 

دلم آب گشت و  قلبم چه گرم میشد

دویدم به سوی  ضـریـح او بـاز تـا سر شار شوم از هوای او

کنار ضـریح گـریـه هـا بود و دلـهـاى شـکـسـتـه و دعـاهای یک مسافر غریب

از چـشـم هـمـه جای اشک گلاب عشق میجوشید

می ریخت نم نم اشک و زبان رضـا رضـاگویان بـو

درد دل هـاىمادر بیمار بود و اشک های مرد خسته از  تنهایی

 دل من مـانـنـد کـبـوتـرى رهـا می شد

 عـطـر صلوات  زائران چو عطر گـل یـاس درصحن و سرای رضا در فضـاجاری می شد

ذکرلب ها همه حرف و درد دل بود و راز و نیاز با او کـه غـریـب آشـنـا بود

 بـا یـک طبق آرزو و امـیــد رفـتـم به سوی ضـریـح مرد افتاب صورت

پر کشیدم به آستان علی ابن موس الرضا





کلمات کلیدی : انقلاب اسلامی
باز جمعه و باز یک عمر انتظار

در واپسین هر جمعه برایت عود و اسپند دود میکنم

من برای آمدنت  ای تک سوارگل دل را پر پر میکنم

قران به سر  گرفته فریاد کنان  باز نوحه سر می کنم

اشک چشمم اگر کم است برایت دلم را آب میکنم

گاه فالی می زنم از سوز وگاه برایت ندبه سر می کنم

فی ابداهه تقدیم به صاحب قلبهای منتظر

   

یا ابن الحسن آقا بیا،یا ابن الحسن آقا بیا،یا ابن الحسن آقا بیا،

بی تو ای صاحب الزمان بی قرارم هر زمان

از غم هجر تو من دل خسته ام

همچو مرغی بال و پر بشکسته ام

کی شود آینه زاره بر دل اندازی تو یا را

بر دل خسته که دم سازی تو یارا

ده مدال دیده بانی زه عنایت

به منو ازمهر و  عشق و بازی خدا یا

،یا ابن الحسن آقا بیا،یا ابن الحسن آقا بیا،

   

ای تو شور عشق من روشنی انجمن

بی تو در دام بلا افتاده ام

بر تو یارا جان و دل را داده ام

از فرا غ تو شده ه حال من خسته پریشان

کی میایی  منجی و سلطان امکان

عقده ها را واکنی با یک نگه ای نور یزدان

یا ابن الحسن آقا بیا،یا ابن الحسن آقا بیا،یا ابن الحسن آقا بیا،

   


   

هر جمعه به یادت زانوی انتظار بغل می کنیم .. شاید تا شامگاه این انتظار به سر آید و روی ما ه تو را نظاره کنیم

و دمی چشمان را به آبروی دیدار شستشو دهیم

   





کلمات کلیدی : انقلاب اسلامی
عقیده حضرت زهرا (سلام الله علیها)درباره زنان

عقیده  حضرت زهرا (سلام الله علیها)درباره زنان

على بن ابى طالب علیه السلام مى فرماید روزى با گروهى از اصحاب، خدمت رسول خدا بودیم، پس آن حضرت به اصحابش فرمود: صلاح و مصلحت زن در چیست؟.

هیچکس نتوانست جواب صحیحى بدهد. وقتى اصحاب متفرق شدند، من به خانه رفتم و موضوع سئوال رسول اکرم را فاطمه (علیهاالسلام) گفتم. فرمود: من جوابش را مى دانم، صلاح زن در این است که مردان بیگانه را نبیند. مردان بیگانه هم او را نبینند.

هنگامى که خدمت رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) رسیدم عرض کردم فاطمه (علیهاالسلام) در پاسخ سئوال شما چنین فرمود: پیغمبر از سخن او تعجب کرد و فرمود: فاطمه ى پاره ى تن من است. [کشف الغمة ج 2 ص 92.] این موضوع قابل تردید نیست که دین مقدس اسلام براى ترقى و پیشرفت و آزادى زن گام هاى بلند برداشته است، و به منظور تامین حقوق او، قوانین و احکام استوارى تشریع نموده است. در تحصیل دانش به او آزادى داده است. اموال و کارهایش را محترم دانسته است. در مورد تشریع قوانین اجتماعى، منافع و مصالح واقعى بانوان نیز کاملا رعایت شده است.

لیکن این مطلب قابل بحث است که آیا صلاح و مصلحت زن در مورد معاشرت و آمیزش با مردهاى بیگانه چیست؟ آیا صلاح زنان در این است که عینا مانند مردها، در مجامع و محافل عمومى شرکت کنند و با بیگانگان خلطه و آمیزش داشته باشند؟ آیا این مطلب به سود واقعى زنان است که آرایش کرده و بى بند و بار در مجامع مردها شرکت نمایند و خوشان را در منظر عموم قرار دهند؟ آیا به صلاح زنان است که خودشان را در معرض چشم چرانى بیگانگان قرار دهند و براى آنان امکاناتى فراهم سازند که بتوانند از تمتع و لذت بردن بصرى که یکى از تمتعات مهم است، به طور رایگان منتفع و برخوردار گردند؟ آیا به نفع بانوان است که هیچ نوع حریمى براى خودشان قائل نباشند و با مردان بیگانه اختلاط و امتزاج کامل داشته باشند و آزادانه به همدیگر نگاه کنند؟ آیا به صلاح زن است که با وضعى از خانه خارج شود که چشم هاى ناپاک بیگانگان او را تعقیب کند؟.

یا این که صلاح جامعه ى بانوان در اینست که پوشیده و ساده از خانه خارج شوند و زینت هایشان را براى مردان اجنبى ظاهر نسازند و نه خودشان به بیگانگان نظر کنند، نه اجازه بدهند بیگانگان به آنان نگاه کنند؟.

آیا وضع اول به صلاح عمومى بانوان تمام مى شود و بهتر منافع آنان را تامین مى کند یا وضع دوم؟ آیا وضع اول بهتر اسباب آسایش روحى و ترقى و پیشرفت ملت را فراهم مى سازد یا وضع دوم؟.

پیغمبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) این مساله مهم و اساسى اجتماع را در معرض افکار عمومى اصحابش قرار داده و عقیده ى آنان را خواستار شد. ولى جواب هیچ یک از اصحاب مورد پسند واقع نشد. وقتى خبر به حضرت زهرا رسید، در پاسخ این مشکل چنین اظهار عقیده کرد که صلاح واقعى جامعه ى بانوان در اینست که نه مردان بیگانه را بینند، نه بیگانگان به آنان نظر کنند. زهرائى که تربیت یافته دامن وحى و خانه ى ولایت بود بقدرى جواب پر مغز و ارزنده اى به سئوال پیغبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) داد و در پیرامون یکى از حساس ترین موضوعات اجتماعى اظهار عقیده نمود، که رسول اکرم تعجب کرد و فرمود: فاطمه پاره ى تن من است.

اگر انسان احساسات خام را کنار بگذارد و بیطرفانه در این مساله بیندیشد و عواقب و نتائجش را بخوبى بررسى کند تصدیق مى کند که پیشنهاد حضرت زهرا بهترین سرمشق و دستورالعملى است که مى تواند منافع بانوان را تامین کند و ارزش و مقام آنان را در اجتماع محفوظ بدارد. زیرا بانوان اگر به طورى از خانه خارج شدند و با بیگانگان معاشرت نمودند که مردها توانستند انواع تمتعات را از آنان ببرند و در همه جا وسیله ى چشم چرانى را برایشان فراهم ساختند. جوانان دیرتر زیر بار ازدواج و تاسیس زندگى خانوادگى خواهند رفت، روز بروز بر تعداد دختران و زنان بى شوهر افزوده خواهد شد. و این موضوع علاوه بر اینکه به ضرر اجتماع تمام مى شود و مخصوصا پدران و مادران را در محذورات و مشکلات سختى قرار مى دهد، مستقیما به ضرر عمومى جامعه ى بانوان تمام خواهد شد. زنان اگر زیبایى خودشان را در معرض دید همگان قرار دادند و در بین بیگانگان دلربایى کردند و یک قافله دل همره خویش بردند، چون مردها غالبا با محرومیت مواجه مى شوند و دسترسى و وصال بدون قید و شرط برایشان فراهم نمى شود، بیماریهاى روانى و ضعف اعصاب و خودکشى ها و ناامیدى هاى زندگى در بین جوانان و مردان فراوان خواهد شد.

 نتیجه ى این موضوع نیز به طور غیر مستقیم عاید بانوان خواهد گشت. در اثر همین چشم چرانى هاى آزاد است که بعضى از مردان، به انواع حیله ها و فریب ها متوسل مى شوند و دوشیزگان معصوم و ساده لوح را فریب مى دهند و سرمایه ى عفت و آبرویشان را بر باد مى دهند و به وادى فساد و بدبختى رهسپارشان مى سازند.

زنان شوهردار وقتى دیدند شوهرشان به سایر زنها نظر دارد و در محافل و مجامع عمومى با آنان ارتباط دارد، غالبا حس غیرت آنان تحریک مى شود و سوءظن و بدگمانى بوجود مى آید. بناى ایراد و ناسازگارى را خواهند گذاشت و با جهت یا بى جهت، کانون، گرم خانوادگى را سرد و متزلزل خواهند ساخت. عاقبت یا منجر به جدایى و طلاق مى گردد، یا با همان وضع ناگوار و تلخ در زندان خانه، زندگى مى کنند و در انتظار پایان یافتن مدت زندان، روز شمارى مى کنند و زن و شوهر همانند دو پلیس که مراقب یکدیگر باشند، از همدیگر مراقبت مى نمایند.

مرد اگر توانست به زنان بیگانه نگاه کند، قهرا در بین آنان زنانى خواهد دید که از همسر رسمى خودش زیباتر و جذاب تر است، و بسا اوقات با زخم زبان و سرزنش، اسباب ناراحتى همسرش را فراهم مى سازد و بوسیله ى ایرادها و بهانه هاى بیجا، کانون با صفاى خانوادگى را به جهنم سوزانى تبدیل خواهد ساخت.

مردى که باید با فکر آزاد به کسب و کار و فعالیت هاى اقتصادى بپردازد اگر هنگام رفت و آمد و در محل کار با زنان نیمه عریان و آرایش کرده تصادف کند قهرا تحت تاثیر غریزه ى جنسى قرار مى گیرد و دلش مسخر دلبران مى گردد. چنین مردى نمى تواند با فکر آزدا به کسب و کار یا تحصیل و دانش مشغول باشد، از فعالیت هاى اقتصادى نیز عقب مى ماند. و در تحمل این ضرر، بانوان نیز شریکند.

زن اگر پوشیده باشد بهتر مى تواند موقعیت و ارزش خودش را در دل مرد نگهدارد و منافع عمومى جامعه ى بانوان را حفظ کند، و بنفع اجتماع قدم بردارد.

اسلام چون زن را یکى از اعضاء مهم اجتماعى مى داند و چگونگى سلوک و رفتار او را در جامعه مؤثر مى داند لذا این وظیفه ى بزرگ را از او خواستار شده که بوسیله ى پوشش خودش، از عوامل انحراف و فساد جلوگیرى کند و براى ترقى و پیشرفت ملت و کمک به بهداشت عمومى فداکارى نماید. از این رهگذر است که بانوى نمونه ى اسلام و تربیت یافته ى خانه ى وحى، درباره ى جامعه ى بانوان چنین اظهار عقیده نمود که: صلاحشان در اینست طورى زندگى نمایند که نه مردان بیگانه را ببینند، نه چشم بیگانگان بدانها بیفتد.

منبع:

بانوى نمونه ى اسلام فاطمه زهرا

اثر- آیت الله ابراهیم امینی





کلمات کلیدی : انقلاب اسلامی
در رسای شهید ایوب بلندی

چه مردانه گرفتی جام مستی

چه مردانه ربودی گوی هستی

برای آن شب سر شار از عشق

گرفتی باده از دستان مهدی عج

نگاه آ تشین شور زایت

دل هر آشنا را کرده راهی

گلی  بودی و از هر خار رستی

زه نزد نو گلانت زود   رفتی

بیا یک بار دیگر بانگ برزن

برایم حرفی از دلدادگی زن

نمیخواهم تو را افسانه گویم

نمیخواهم گزاف و لابه گویم

همی دانم مرادت را گرفتی

کنار آشنا یان جا گرفتی

نمی دانم که نامت را چه نامم

برایت از چه گویم از چه نالم

به رسم عاشقی نامت بلند است

خدا نامیده ،نامت هم بلند است

ستایم صبر  ایوبت ؛بلندی

سزا باشد که گویندت بلندی!!

سادات علوی مهر 87

شهید ایوب بلندی

از چلو کبابی که بیرون آمدیم  اذان گفته بودند. ایوب از این و آن سراغ نزدیک ترین مسجد را می گرفت. گفت " اگر مسجد پیدا نکنم همین جا می ایستم به نماز " اطراف را نگاه کردم " اینجا؟وسط پیاده رو؟" سرش راتکان داد.گفتم "زشت است. مردم تماشایمان می کنند"

نگاهم کرد" این خانم ها بدون اینکه خجالت بکشند بااین سرووضع می آیند بیرون آنوقت تو از این که دستور خدارا انجام بدهی خجالت می کشی؟"

شهید ایوب بلندی

به روایت همسر شهید

شهادت 4مهر 1380

اینم لینک برنامه رسم عاشقی  در سه قسمت

 

http://www.iransima.ir/WinMediaPlayer.jsp?code=155891

http://www.iransima.ir/WinMediaPlayer.jsp?code=156120

http://www.iransima.ir/WinMediaPlayer.jsp?code=156329





کلمات کلیدی : انقلاب اسلامی
<   <<   46   47   48   49   50   >>   >