163 سال پیش دراول شعبان سال1266هجری قمری
آیت الله حاج محمد حسن نجفی معروف به صاحب جواهر از بزرگان علمایی امامیه و فقیهان اِثنی عشری درنجف درگذشت. او ازحوزه درسی وحید بهبهانی، شیخ جعفرکبیر و سید جواد عاملی صاحب « مِفتاحُ الکِرامه» بهره برد. صاحب جواهر تحقیقات فقهی و اندیشه های خود را با استفاده از کتاب شرایع محقق و برای جلوگیری ازنابودی آنها مدوّن ساخت. کتاب «جَواهِرُ الکَلام فی شرح وَقایع الاسلام» او ازحدیث ارزش و اهمیت همانند «بِحارُ الاَنوار ملّا محمد باقرمجلسی» است که درآن کلیه فروع فقهی یا ادلّه محکم و دقت نظرآورده شده است. «هدایت ناسِکین، و نَجاةُ العِباد فی یَومِ المَعاد» ازدیگرآثارصاحب جواهر«اندیشمند مسلمان» است مروری برزندگی صاحب جواهر ولادت در سال 1200 ق . فرزندى در خانه شیخ محمد باقر نجفى به دنیا آمد که او را محمد حسن نامیدند . شرح هجرت نیاکان محمد حسن از اصفهان به نجف اشرف را این گونه یاد کرده اند : زمانى شیخ عبدالرحیم شریف کبیر - جد سوم محمد حسن - از اصفهان راهى نجف اشرف شد و در آن شهر مقدس رحل اقامت افکند تا از محضر عالمان بزرگ کسب فیض کند . وى سرانجام از فقیهان وارسته و فاضل گردید . دو پسر دانشمند به نامهاى آقا محمد کبیر و آقا محمد صغیر - جد دوم محمد حسن ، ( مولف کتاب الاقتباس و التضمین در عقاید ) از او به یادگار ماندند . شیخ عبدالرحیم ، فرزانه اى است که به نیکى از او یاد کرده اند . در حقیقت محمد حسن دوران کودکى و نوجوانى را در دامان خاندان علم و فضیلت سپرى کرد در حوزه نجف هنوز کودکى بیش نبود و تازه خواندن و نوشتن را فرا گرفته بود که وارد حوزه علمیه نجف اشرف شد . دروس مقدمات و سطح را بسرعت نزد سید حسین شقرایى عاملى ( متوفى 1230 ق . ) و شیخ قاسم آل محیى الدین ( متوفى 1238 ق . ) و شیخ حسن ( متوفى 1250 ق . ) گذراند و در نوجوانى به درس خارج فقه و اصول راه یافت . محمد حسن سالیان دراز در عالیترین سطح دروس حوزه علمیه ، در درس آیت الله شیخ جعفر کاشف الغطاء ، آیت الله سید مهدى بحر العلوم ، آیت الله سید جواد عاملى و آیت الله شیخ موسى کاشف الغطاء شرکت کرد و با پشتکار و نبوغى که داشت توانست در 25 سالگى به درجه اجتهاد نایل آید و نگارش کتاب بى همتاى (( جواهر الکلام )) را آغاز کند . شیخ سپس به تدریس علوم دینى همت گذارد . مربى بزرگ حوزه علمیه نجف به برکت تدریس صاحب جواهر رونق تازه اى گرفت . شیخ آقا بزرگ تهرانى مى نویسد : (( صاحب جواهر این امتیاز را نیز بر دیگر عالمان داشت که عموم شاگردانش از علماى بزرگ و سرشناس بودند و در محضر درس او جمع فراوانى تربیت شده ، در گوشه و کنار جهان پخش گردیدند و بعد از او مقام مرجعیت یافتند و بر کرسى فتوا نشستند که عدد آنان زیاد و شمارش آنان کار مشکلى است . )) مطالب کامل وبیشتردر مورد این عالم بزرگوار را در ادامه مطلب مطالعه بفرمائید ادامه مطلب... |
آیینهی احمدی![]() شعر را با صدای شاعر از اینجا بشنوید
در عدم بودیم مستور وجود تا محبت پرده ما را گشود بود تنها حضرت پروردگار خواست تا خود را ببیند آشکار آفرید آیینه ای در خرد خویش داد او را سینه ای در خورد خویش سینه ای سیناتر ازطور کلیم نام آن آیینه را احمد نهاد گام او را بر خطی ممتد نهاد کردآنگه سینه اش را صیقلی تاشود طور تجلی منجلی ادامه مطلب... |
درسال1442 در روز 27رجب سال 13قبل ازهجرت
و ابتدا به مدت سه سال مخفیانه آیات الهی را برای مردم بیان می کردند و سرانجام پس از13سال که ازآغاز بعثت ایشان گذشته بود ازمکه بطرف مدینه هجرت تاریخی خود را آغاز کردند.
گفتنی است که به دین اسلام گرویدند و ازهمان ابتدا حامیان حضرت ختمی مرتبت
بخوان به نام پررودگارت که آفرید .او انسان را از خون بسته .بخوان به نام پروردگارت که گرامی تر و بزرگتر است .خدایی که نوشتن آفرید .به انسان آموخت آنچه را که نمی دانست . آن حضرت از کوه پایین آمد و به خانه همسر مهربانش خدیجه شد .واقعه عجیبی را که بر او گذشته بود با وی در میان گذاشت .او را دلداری داد و گفت بدان که خداوند مهربان هرگز به تو که با خانواده ات مهربان هستی و از ستمدیدگان و محرومان دستگیری می کنی بد نخواهد کرد و ترا تنها نمی گذارد و او دانست که ماموریت بزرگ شویش آغاز شده است .حضرت فرمود مرا بپوشان تا لختی بیاسایم ،خدیجه چنین نمود و محمد (ص) به خوابی آرام فرو رفت . خدیجه به منزل عموزاده اش ورقة ابن نوفل که از دانایان عرب بود در آمد .و شرح ماوقع را بیان داشت ورقه اظهار داشت که پروردگار بزرگ برای شویت ماموریتی بس عظیم قرار داده و اراده خداوند بر رسالت محمد قرار گرفته است و او همان آخرین پیامبر موعود است . و بدین ترتیب پیامبر رحمت در سن 40 سالگی برای نجات و سعادت ابناء بشر به مقام نبوت رسید .او آمد تا برای همه آدمیان الگویی باشد نمونه تا رسم چگونه زیستن را به آنان بیاموزد و راه هدایت را به انسانها بنمایاند. آری محمد امین
![]() کلمات کلیدی : انقلاب اسلامی |
بازآ که تویی مونس جانم چقدر دلتنگ محفل رجبیه شدم کلمات کلیدی : انقلاب اسلامی |
درتمام ادیان آسمانی نام منجی و نام موعود با یک احترام خاص و مقدس آ ورده شده است چونان که این نام تنها روزنه امیدی بوده و هست برای رسیدن به کعبه آمال و آرزوهایشان در دین مبین و کامل اسلام این پدیده تنهایک اتفاق و یا یک حالت و یک مورد دلخوش کنند نیست ؛بلکه این یک واقعیت و یک حقیقت بارز است کهامت اسلامی به آن اعتقاد دارند البته بعضی از شاخه هایی که به وسیله دشمنان دین مورد هجمه قرار گرفته اند و بابرخوردهای افراط و تفریط روبرو شده اند در موردمقام و چگونگی رسیدن این منجی در اصل نه بلکه در رو بنای این قضیه دچار تسلسل شده اند که این به اصل و وجود این حقیقت هیچ ایرادی وارد نمیکند. بلکه این برداشتهای قومی و گروهی است که باید برای آن بحثی اختصاص داد . در نگاه و اعتقاد ما مسلمانان بخصوص شیعیان این امر بسیار مقدس و یک واقعه حتمی است. در بین همه حقایق دین ما این واقعه زیبا ترین و امید بخش ترین اتفاق است که همه به انتظارش همیشه در پیشگاه ربوبیت خواستار فرج و رسیدن ان هستند با اشاره به پیوستگی و وابستگی دعوت همه انبیاء الهی به یکدیگرهمه پیامبران و امامان زمینه ساز و بشارت دهنده پیامبران و امامان بعد از خود و تکمیل کننده رسالت پیامبران گذشته بودند و همگی به آمدن منجی موعود بشارت داده بودند. در این زمینه اخبار و احادیث بسیار زیادی در کتب شیعه و سنّی از پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین(ع) روایت شده است که برخی از آنها را جهت توضیح فرازهای بشارت مزبور میآوریم. ادامه دارد..... کلمات کلیدی : انقلاب اسلامی |
شهادت حضرت امام موسی ابن جعفر هفتمین سپهر آسمان امامت و ولایت و پدر بزرگوار حضرت علی ابن موسی الرضا و حضرت فاطمه معصمو مه را محضر بقیه الله الا عظم ارواحنا فداه تسلیت عرض می نما یم . ابوالحسن موسی بن جعفر (ع) امام هفتم از ائمه اثنی عشر (ع) ونهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) تولد آن حضرت در ابواء(محلی میان مکه و مدینه) به روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ق واقع شد. در زمان حیات امام صادق (ع) کسانی از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اما اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولی کسانی مرگ او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند پس از وفات حضرت صادق (ع) عده ای چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام می دانند و همینطور به ترتیب و به تفضیلی که در کتب اسماعیلیه مذکور است. ـ برادر دیگر امام موسی کاظم (ع) اسحق که برادر تنی آن حضرت بود به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود اما برادرش موسی کاظم (ع) را قبول داشت و حتی از پدرش روایت می کرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است. ـ برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردی سخی و شجاع بود و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مامون در خراسان وفات یافت اماجلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع امام موسی کاظم (ع) بقدری بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق (ع) به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیاری از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق (ع) مانند مفضل ابن عمر جعفی و معاذین کثیر و صغوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت امام موسی الکاظم (ع) را از امام صادق (ع) روایت کردند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید. ـ شخصیت اخلاقی: او در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بران و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت می فرمود. شبها بطور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می کرد. صرار (کیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به کسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت معذلک در اطاقی که نماز می گذارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود. مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی کرد و به مدینه اش بازگرداند گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند این روایت نشان می دهد که امام کاظم (ع) قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمی دانسته است و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به (العبد الصالح) معروف بوده است بقدری در انظار مردم مقامی والا و ارجمند داشته است که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدی به حبس او فرمان داده است.
ـ زمخشری در (ربیع الابرار) آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت وقتی اصرار زیاد کرد فرمود می پذیرم به شرط آن که تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می کنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است. هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود:
درباره حبس امام موسی (ع) به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن بر مک بوده است زیرا هارون فرزند خود امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و بر مکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قایل به امامت موسی (ع) و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت. سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد. هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم که می خواهم موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می خواهد امت ترا برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزدوالی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند. کلمات کلیدی : انقلاب اسلامی |
در واپسین هر جمعه برایت عود و اسپند دود میکنم من برای آمدنت ای تک سوارگل دل را پر پر میکنم قران به سر گرفته فریاد کنان باز نوحه سر می کنم اشک چشمم اگر کم است برایت دلم را آب میکنم گاه فالی می زنم از سوز وگاه برایت ندبه سر می کنم فی ابداهه تقدیم به صاحب قلبهای منتظر یا ابن الحسن آقا بیا،یا ابن الحسن آقا بیا،یا ابن الحسن آقا بیا، بی تو ای صاحب الزمان بی قرارم هر زمان از غم هجر تو من دل خسته ام همچو مرغی بال و پر بشکسته ام کی شود آینه زاره بر دل اندازی تو یا را بر دل خسته که دم سازی تو یارا ده مدال دیده بانی زه عنایت به منو ازمهر و عشق و بازی خدا یا ،یا ابن الحسن آقا بیا،یا ابن الحسن آقا بیا، ای تو شور عشق من روشنی انجمن بی تو در دام بلا افتاده ام بر تو یارا جان و دل را داده ام از فرا غ تو شده ه حال من خسته پریشان کی میایی منجی و سلطان امکان عقده ها را واکنی با یک نگه ای نور یزدان یا ابن الحسن آقا بیا،یا ابن الحسن آقا بیا،یا ابن الحسن آقا بیا، هر جمعه به یادت زانوی انتظار بغل می کنیم .. شاید تا شامگاه این انتظار به سر آید و روی ما ه تو را نظاره کنیم و دمی چشمان را به آبروی دیدار شستشو دهیم کلمات کلیدی : انقلاب اسلامی |